loading...
liveevil
evil بازدید : 410 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (0)
در ادامه مطلب راه های تقویت حس ششم حس ششم که به آن قدرت شهود هم گفته می شود، نوعی استعداد خدادادی است. می توان گفت همه افراد از این استعداد برخوردار هستند، هرچند تنها بعضی ها افراد از آن به خوبی استفاده می کنند. در این جا به بعضی نکات ساده اشاره می کنیم که به شما کمک می کنند حس ششم خود را تقویت کنید. 1. احساسات را خودتان خلق کنید. این دقیقا به معنای تظاهر کردن است. حتما برای شما هم پیش آمده که عیرغم احساسات ناراحت کننده درونیتان، لبخند زده اید. وقتی خودتان را به لبخند زدن وادار می کنید، ناخودآگاه احساسات واقعیتان تحت تاثیر قرار می گیرد و بعد ناگهان احساس می کنید که جهان روشن تر و بازتر شده است. به همین دلیل است که به شما توصیه می کنیم تظاهر کنید. وقتی احساساتمان را تغییر می دهیم، توجهمان به چیزهای متفاوت جلب می شود و احساساتمان از آنچه یک دقیقه قبل وجود داشت فراتر می روند. بنابراین می توان گفت دامنه احساساتمان وسیع تر شده است و به همین دلیل خواهیم توانست اطلاعات بیشتری را به شکل انرژی دریافت کنیم. استفاده از حس ششم به معنای دریافت و سپس تفسیر انرژی کائنات، محیط و افرادی است که در اطرافمان وجود دارند. 2. به اطلاعاتی که از محیط دریافت می کنید دقت کنید. اطلاعات شهودی مانند چهره ای هستند که در نقاب پوشیده شده است و از کنار ما رد می شود، اگر به موقع نایستیم و به آن نگاه نکنیم، ممکن است محو شود و از بین برود. اطلاعات را یادداشت کنید. پس از گذشت مدتی خواهید دید که اطلاعات ثبت شده چقدر با هم هماهنگ هستند. به حواس خود دقت کنید، بینایی، شنوایی، چشایی، بینایی، لامسه و احساسات و دانشتان، همه مهم هستند. بعد از مدتی خواهید توانست این لحظه ها را به هم پیوند بدهید و زنجیره ای تولید کنید که اطلاعات ارزشمندی راجع به شما و زندگیتان فراهم می کنند. 3. خودتان را دوست داشته باشید. عشق بزرگترین و مهم ترین عنصر در قلمروی معنویات است. عشق از خود شما آغاز می شود. وقتی بتوانید انرژی خود را سالم و دست نخورده نگه دارید، حواستان دقیق تر و قدرتمندتر خواهد شد. همه حواس از جمله حس ششمتان تبدیل به کانالی بسیار شفاف و دقیق خواهد شد و بدن، ذهن، روح و احساساتتان از تاثیرات منفی رها خواهد شد. 4. به خواب های خود اهمیت بدهید. وقتی می خوابیم ضمیر خودآگاهمان به خواب می رود و قدرت های شهودی که در هنگام بیداری فعال نیستند فعال می شوند. قدرت شهود اکثر افراد یا سرکوب می شود، یا انکار می شود یا نادیده گرفته می شود، ولی هنگام خواب این قدرت فرصتی برای فعالیت پیدا می کند. برای اینکه به قدر کافی از خواب هایتان استفاده کنید، آنها را در دفترچه ای ثبت کنید. همانطور که آنها را یادداشت می کنید، به احساسات و همه حواسی که در صحنه های خوابتان وجود داشتند توجه کنید. اینها همه سرنخ هایی هستند که می توانند به تقویت قوای شهودی شما کمک کنند. 5. تمرین کنید. کار نیکو کردن از پر کردن است. هر خلبان، آشپز، آرایشگر و هر فرد موفق دیگری با تمرین و تکرار به موفقیت دست پیدا کرده است. تقویت حس ششم هم مانند هر مهارت دیگری به تمرین و تکرار نیاز دارد. حواس شما مرتبا اطلاعاتی را از محیط پیرامون شما دریافت می کند. از طریق تمرین و تکرار خواهید توانست بر اطلاعاتی که به پرسش ها و مسائل مورد نظر یا شرایط زندگیتان مربوط هستند تمرکز کنید و اطلاعات غیرضروری یا نامربوط را نادیده بگیرید. تمرین، پشتکار، تلاش و بردباری راهی جدید را پیش روی شما باز می کنند و حس ششم شما را شکوفا خواهند کرد. با به کار بستن عادات جدید کم کم از آرامش ذهنی برخوردار خواهید شد و وقتی حس ششم خود را دنبال می کنید آرزوها و تمایلاتتان روشن خواهند شد چاکرا چیست؟عمل ان چگونه است؟ انسان موجودی شگفت انگیز است. انسان تنها دارای یک بعد و یک بدن نیست پس تنها دارای حواس پنجگانه نیست. انسان دارای طبیعت درون و احساسات متعالی است. وقتی چیزی را با قلب خود احساس می کنید این خارج از حواس پنجگانه است یا وقتی شما به موضوعی فکر می کنید از بعد فیزیکی استفاده نکرده اید. با این مقدمه به شرح 7 کالبد انسانی و ارتباط 7 چاکرا با آن می پردازیم. توجه در صورتی که تمریناتی جهت عبور از بدن های مختلف در جاهای مختلف دیدید این تمرینات بسیار پیشرفته هستند در صورت عدم رعایت نکات آنها عوارض جبران ناپذیری به وجود می آید. ما در اینجا فقط قصد معرفی کالبدها را داریم و نوشته ها حالت تمرین ندارد.(تمریناتی مثل عبور از بدن چهارم به پنجم در مدیتیشن با تکنیک نگاه رو به بالا به سمت چشم سوم) بدن اول بدن فیزیکی از بدن فیزیکی شروع می کنیم. آنگاه مراحل بعد برای شما بهتر روشن می شود. وقتی که روی بدن فیزیکی کار میکنید نیم نگاهی هم به بدن دوم می اندازید. این آگاهی فقط خارجی نیست. شما می توانید از درون نیز از بدنتان آگاه باشید. شما می توانید به دستانتان آگاهی داشته باشید وقتی که به آنها نگاه می کنید. اما یک حس درونی نیز در اینجا وجود دارد. وقتی که شما چشمانتان را می بندید دستان شما دیده نخواهد شد اما هنوز یک حس بودن در آنجا (محل دست) وجود دارد.بنابراین آگاه نمی شویم از بدنمان وقتی که به آن نگاه می کنیم.این نکته نمی تواند شما را به درون سوق دهد. احساس درونی کاملا متفاوت است. حس کردن بدن از درون اولین مرحله است. در حالت های مختلف بدن چیزهای مختلف از درون حس میکند. وقتی شما عشق می ورزید یک حس ویژه درونی پدید می آید. وقتی تنفر می ورزید ، حس درونی متفاوت است. وقتی احساس سستی می کنید این فرق می کند با اینکه احساس فعال و بشاش بودن را دارا هستید. وقتی که خواب آلود هستید یک فرق دیگر حس می شود.این تفاوت ها باید از هم باز شناخته شوند و تمیز داده شوند.تنها آنوقت است که می توانید زندگی درونی بدن خود را بشناسید. آنگاه شما می توانید داستان درونی ، شرح درونی کودکی ،جوانی ، و پیری خود را بشناسید. چاکرای اول چاکرای ریشه چاکرای ریشه که در انتهای ستون فقرات کمر بیشتر تمرکز یافته است ، مرکزی است که یک نور الهی سفید را متشعشع می کند وقتی که مراحل بالای روحانی احساس گردد.این مرکز انرژی مرکزی است برای زندگی مادی، مرکزی است که آگاهی لطیف الهی در زندگی فیزیکی ریشه می یابد.نتیجتا این چاکرا پایه و اساسی است برای وجود انسانی در جهان فیزیکی و اگر آن مسدود شود شما انسانی می شوید بدون ریشه هم در وجود روحی و هم در جسمی. به ازای هر هفت بدن هفت چاکرا وجود دارد که هر چاکرا با چاکرای معادل آن از راه خاصی مرتبط است.به این ترتیب چاکرای ریشه با بدن فیزیکی مرتبط است. و به همین ترتیب تا آخر. یک ارتباط کامل بین چاکرای ریشه و بدن فیزیکی برقرار است. چاکرای ریشه دو امکان دارد. یکی آن امکانی است که از بدو تولد به صورت طبیعی در انسان هست و دیگری مدیتیشن.پایه ای ترین مورد در امکان اول ( امکان طبیعی) در قوای جنسی است. هر انسانی دارای دو بعد و وجود مشترک فیزیکی و روحی است.چاکرای ریشه شما را قادر می سازد که هر جا هستید وجودتان را آشکار کنید و نور حساس سفید آن ارتعاشی ساطع می کند که با عشق مادری کار میکند.در عشق مادری دو وجود فیزیکی و روحی از یک راه رفیع با هم یکی می شود. در این حالت ، جایی که شما می توانید پرستاری یک کودک را توسط یک زن تصور کنید، درخواستی از جهان فیزیکی با شکل بزرگی از عشق معنوی متحد می شود . این اتفاق به خاطر این برای بشر مهم است که دوره پرستاری کوتاه نیست. برای این دوره هم مادر و هم بچه ، چاکرای ریشه خود را برمی انگیزند و توسعه می دهند و پاک میکنند ، و این، امکان توسعه ای بنیادی را به کودک تازه متولد شده می دهد. اگر دوره نگهداری بچه کوتاه باشد یا به طور کل از قلم بیافتد چه چیزی می تواند اتفاق بیافتد؟؟ کودک نمی تواند بدرستی قلمرو روحانی خود را درک کند و این می تواند کودک را بی قرار کند. بسیاری از کودکانی که از بیش فعالی رنج می برند این باعث بی قراری آنها می گردد این مورد از اینجا ناشی می شود. وقتی مادر از فرزند پرستاری میکند ارتعاش چاکراهای ریشه آنها باهم مخلوط می شود. وقتی ارتعاش دو چاکرای ریشه باهم مخلوط بشود یک نمایش (figure) از آن به جا می ماند هر چه قدر چاکراهای ریشه خالص تر باشد این نمایش زیبا تر است . بدن دوم بدن اثیری لحظه هایی که از درون به بدن خود آگاهی پیدا کردید بدن دوم به طور اتوماتیک خودش را نشان داد. این بدن دوم حالا از خارج شناخته می شود.اگر شما بدن اول را از درون شناختید ، آنگاه شما از بدن دومتان از بیرون (خارجی) آگاه شدید. بدن دوم شما ، که در واقع بدن اتری یا اثیری خوانده می شود مثل دوده یا دود فشرده شده است.شما می توانید از طریق آن بدون هیچ گیری حرکت کنید ولی این بدن شفاف نیست.شما نمی توانید از خارج به آن نگاه کنید.بدن اول جامد است بدن دوم به همان شکل بدن اول است با این تفاوت که جامد نیست. بدن اثیری می تواند از بدن شما خارج شود.بعضی هنگام در مدیتیشن این بدن بالا و پایین می رود و شما احساس می کنید که جاذبه زمین شما را به طرف خودش نمی کشد.اما وقتی چشماهیتان را باز می کنید شما در زمین هستید و شما در می یابید که در تمام مدت اینجا بودید. این حالت بلند شدن(برخاستن از زمین) از بدن دوم ناشی می شود نه از بدن اول.برای بدن اول جاذبه ای وجود ندارد، لحظه هایی که شما بدن دوم را می شناسید و در می یابید یک حس آزادی و رهایی احساس می شود که در بدن اول ناشناخته است.شما می توانید از بدن خود خارج شوید (به وسیله بدن دوم) و دوباره برگردید. هم اکنون شما می توانید از بدن دوم خود از داخل آگاهی داشته باشید به این صورت که از بدن اول (فیزیکی) به صورت درونی آگاهی داشته باشید. از کارکرد درونی ،مکانیسم و زندگی درونی آگاهی داشته باشید. اولین باری که سعی به انجام این کار می کنید شاید خیلی سخت باشد، اما وقتی به آن آگاهی پیدا می کنید به بعد بدن فیزیکی و بدن اثیری نقطه توجه شما به دو بعد و دو ناحیه تقسیم می شود. چاکرای دوم چاکرای خاجی یا هارا چاکرای هارا(خاجی) نوری ارغوانی از خود ساطع میکند وقتی که مراحل فوق روحانی احساس گردد.ارغوانی رنگی مثل رنگ صورتی روشن یا قرمز مایل به بنفش . وقتی این چاکرا پاک باشد آنگاه شخص فقط دارای افکار مثبت می باشد . آنگاه افکار و احساسات منفی و کثیف نمی تواند به او نفوذ کند.افکار منفی مثل خودپرستی یا دشمنی و عناد.این چاکرا به طور اهم چاکرای جنسی شناخته می شود. میل جنسی اگر به شهوانیت نرود گناه یا کار ناپسندی نیست بلکه اگر به افکار شهوانی سوق پیدا کند نتیجه اش می شود سادیسم یا دیگر آزاری و ... وقتی دو نفر به هم عشق می ورزند آنگاه نوری که ازچاکرای خاجی آنها ساطع می شود با هم مخلوط می شود وقتی که چاکرای خاجی خالص باشد به معنی این است که فرد به صورت مثبت زندگی می کند این یعنی اینکه زندگی بدون شکایت و گله کردن از دیگران و سرزنش را داراست. زندگی براساس صداقت. این افراد دقیقا به احساس و ادراکات مثبت و منفی اشراف دارند. بدن سوم بدن اختری لحظه هایی که بدن دوم را از درون شناختید بدن سوم یا بدن اختری از بیرون شناخته شد.بدن سوم همانند بدن دوم مثل بخار می ماند با این تفاوت که شفاف است.بدن اختری به همان اندازه بدن اول و دوم است. تا پنجمین بدن اندازه همین قدر است ، محتوای هر بدن تغییر می کند اما تا پنجمین بدن اندازه یکی است. این بدن بدنی است که احساسات و خواسته های شما به وسیله آن احساس می گردد وقتی شما عصبانی هستید ، ناراحت هستید، خوشحال هستید یا هر احساس دیگری را دارید شما بدن سوم خود را حس می کنید. خیلی از مردم وقتی راجع به احساسات بحث می کنند آن را از سلولهای عصبی بدن و هورمونهای مترشحه می دانند در حالی که شما بعد از مرگ هم دارای احساسات هستید به خاطر این است که این سلولها با بدن سوم کار می کنند. پس در واقع احساسات وابسته به بدن فیزیکی نیست بدنی که درخواب می بینید و در رویا این بدن اختری شما است.این بدن همان بدنی است که در خواب با آن مواجه هستید.وقتی که خواب می بینید و در رویا هستید با این بدن هستید. چاکرای مانی پورا (شبکه خورشیدی) این چاکرا نور آبی مایل به بنفش و همچنین طلایی از خود ساطع می کند. وقتی این چاکرا خالص و پاک باشد آنگاه شخص است که با مردم صلح آمیز رفتار می کند و زندگی او بدون ستیزه است ، زمانی که وابستگی های مثبت وجود دارد تمام ستیزه ها و جنگ ها از بین میرودو وقتی شخص به آموختن می پردازد به جایی اینکه بجنگد.رفته رفته نور آبی او خالص میشود. وقتی دو شخص با هم دعوا می کنند آنگاه نور آبی ارتعاش یافته از چاکرای مانی پورای آنها شروع به تیره شدن می کند و وقتی این نور چاکرا ها باهم مخلوط می شود چیز منفی پدید می آورد. بدن چهارم بدن ذهنی بدن چهارم بدنی است مطلقا بدون جدارwall-less . درون سومین بدن که می شود چهارمین بدن حتی هیچ دیواره شفافی وجود ندارد.آن هست فقط یک مرز بدون جداره پس به سبک و قاعده خاصی نیاز ندارد.جدار در واقع بین هر کالبد با کالبد دیگر وجود دارد اما همان طور که گفتیم بین بدن سوم و چهارم جداری وجود ندارد.اما بین چهارم و پنجم جدار هست اما مثل جداری که بین بدن اول و دوم است نیست. در زندگی طبیعی شما بدن ذهنی را به عنوان ذهن خود درک می کنید. شما فکر می کنید، تصاویری در تخیل خود می بینید(چشم ذهنی) ، شما می توانید صدا و اصوات را در {ذهن خود} بشنوید . تمام این پدیده ها در بدن ذهنی اتفاق می افتد. تمام بدن های زیر چهار کالبد، به یک جهان (plane) ربط دارند. آنها جهان های افقی هستند. حالا این بدن چهارم عمودی است. بنابراین جدار بین بدن چهارم و پنجم بزرگتر از جدار مابین بدنهای زیرین است. به خاطر اینکه دید معمول ما افقی است نه عمودی ما کنار به کنار (به اصطلاح خودمان side by side) می بینیم نه بالا و پایین. چاکرای آناهیتا یا قلب این چاکرا از دیگر چاکراها مهمتر است.چرا که شما را قادر می سازد خدا ، عشق پاک و همه چیز و همه کس را احساس کنید. ابراز محبت کردن دوست داشتن عشق ورزیدن ؛ دلسوزی ، عشق بدون قید شرط همه و همه از امکانات این چاکرا می باشد. بدن پنجم بدن روحانی بعد از پنجمین بدن به قلمرو و بعد دیگری وارد می شوید.حرکت از بدن اول به سمت بدن چهارم از خارج به داخل است . از بدن چهارم به پنجم از پایین به بالا است.بدن پنجم تواناترین بدن است. آن بدنی است که بالاترین حالت ممکن بودن و شدن (possible) راکه برای بشر متصور است را درون آن پیدامیکند. بالاترین حالت فردی است. اوج عشق ، اوج دلسوزی و اوج هر چیز قیمتی و با ارزش.بطوری که ناراحتی درون آن گم می شود. در بدن پنجم مسئله بالا و پایین و یا بیرون و داخل نیست . بلکه مسئله با نفس(ضمیر) یا بدون نفس بودن است. به خاطر این هست که وقتی بدن پنجم حس می شود شخص فکر می کند دیگر تمام است و پنج بدن بیشتر ندارد نه هفتت بدن. در حالی که این آخری نیست. احساس یکی بودن جدید است. چاکرای پنجم چاکرای گلو این چاکرا نور آبی روشن را از خود ساطع می کند که یک نور آبی خالی نیست بلکه نور واضح و روشن آبی است. وقتی این چاکرا خالص باشد آنگاه شخص آشکارا نداشتن لغزش درونی را احساس می کند. احساس قدرت می کند. قدرت نه به معنای داشتن نیرو بلکه قدرت در آسایش درونی.وقتی که دو نفر انرژی حاصل از چاکرای گلو را باهم مخلوط می کنند می توانند با هم فعالانه صحبت کنند. اگر یکی از آنها بخواهد بر دیگری چیره شود (منفی) آنگاه هر نور آبی ارتعاش یافته از چاکراهای مشترک شروع به کدر شدن می کند. بدن ششم بدن کیهانی برای رفتن به بدن هفتم ازبدن ششم هیچ متدی وجود ندارد.در بدن پنجم متد گمشدن بود اما در اینجا متدی وجود ندارد حتی اگر از بدن ششم عبور کنید فقط هیچ می بینید.این امکان وجود ندارد که از هستی به عدم رفت. این فقط یک پرشی است بی علت. اگر علتی وجود داشته باشد تسلسل اتفاق می افتد بنابراین در مورد رفتن از بدن ششم به هفتم حتی نمی توان سخن گفت. چاکرای ششم چشم سوم چاکرای آجنا که چشم سوم هم خوانده می شود بین دو ابرو روی پیشانی واقع است.این چاکرا، مرکزی است برای روشن بینی و بینایی و ماورای زمان و فضا . این چاکرا نور سبز روشن از خود ساطع می کند. وقتی د و نفر انرژی چاکرای ششم خود را با هم به اشتراک می گذاراند ( مخلوط می کنند) این ممکن است اتفاق بیافتد که روشن بینیشان تقویت شود. اگر چاکرای آنها پاک باشد این اتفاق می افتد. در صورتی که چاکرای آنها پاک نباشد نور سبز شروع به تاریک و تیره شدن می کند و این حالت تصورات غلط و سیربیهوده در فضا و زمان را به وجود می آورد. بدن هفتم بدن نیروانیک یا الهی این تقسیم بندی توسط مولف علی موسائی انجام گرفته است و حاصل چند سال تحقیق علمی وعملی میباشد واما بدن هفتم آخرین بدن می باشد . به خاطر اینکه شما عبور کردید از هفت جهان علت و معلولی. شما به منبع اصلی رسیدید. جایی که از آنجا آمده و به آنجا خواهید رفت. در دنیای هفتم ( plane) خدا آنجاست. اگر دنیای پنجم و ششم خارق العاده باشد دنیای هفت از همه مرموز تر و خارق العاده تر است.کلا بالاتر از هر چیزی که بشر می تواند بگوید، فکر کند یا احساس کند. چاکرای هفتم چاکرای تاج این چاکرا نوری زرد و طلایی از خود ساطع می کند.این چاکرا خرد را به نمایش می گذارد.یک خرد عمیق.وقتی دو نفر انرژی این چاکرا را به اشتراک می گذارند چاکرای تاج آنها باهم درگیر می شود و این به این معناست که نور این چاکراها با هم مخلوط می شود. و وقتی این چاکراها پاک باشد ارتباط تله پاتیک قوی برقرار می کنند و خرد از یکی به دیگری منتقل می شود.این جا دیگر کلمات نقشی بازی نمیکنند یعنی در صورتی که چاکرا ها با هم مخلوط شود این عمل اتفاق می افتد. وقتی چاکرای تاج یک نفر به شدت پاک باشد آنگاه نور زرد شروع به تبدیل شدن به رنگ طلایی نرم می کند. وقتی که دو نفر که چاکرای تاج آنها بسته است با هم صحبت می کنند نور بسیار نا مطبوع و تیره رنگی پدیید می آید. کار کرد چشم سوم چشم سوم هر یک از چاکراها از لحاظ فیزیکی و متافیزیکی با بخشهای مختلف و عملکردهای متفاوتی از وجود انسان در ارتباط هستند. به عبارت دقیقتر، هر یک از چاکراهای اصلی با ساختار و عملکرد تمام کالبدهای هفتگانه انسان در ارتباط است. چشم سوم نیز با آناتومی و فیزیولوژیِ جسم و پاراآناتومی و پارافیزیولوژیِ روح و روان در ارتباط است. ارتباط آجنا با جسم فیزیکی را از نظر اهمیت میتوان به سه بخش تقسیم نمود: اول غدد درونریز، دوم سیستم عصبی، سوم سایر ارگانها. در بخش اول، چشم دل به طور مشخص با غده پینه آل و غده هیپوفیز در ارتباط است. در بخش دوم با سیستم عصبی مرکزی و به طور دقیق با مغز و بخش گردنی نخاع ارتباط دارد. حواس پنجگانه نیز با آجنا مرتبط است. در بخش سوم میتوان از چشمها، گوشها، بینی و سینوسهای پیشانی، گونه و بینی نام برد. برخی اعتقاد دارند که چشم سوم با سیستم ایمنی نیز در ارتباط است. عده ای دیگر معتقدند که سیستم ایمنی به چاکرای شماره ی یک مربوط میشود. به یاد داشته باشید که اعصاب و غدد درونریز از مهمترین بخشهای جسم فیزیکی میباشند، چون تمام عملکردهای فیزیکی از بُعد مادی در نهایت به این دو بخش برمیگردد، در اصل این دو بخش رهبر و مسؤول کنترل و هدایت تمام اعمال فیزیکی در جسم میباشند. تمام فعل و انفعالات فیزیکی توسط اعصاب و غدد درونریز تنظیم میشوند. این دو بخش مکمل یکدیگر میباشند. سا یکو کینزی سایکو کینزی کنترل کردن و یا تغییر دادن یک وضعیت با استفاده از نیروی ذهن به تنهائی می باشد ۰ سایکو کینزی انواع مختلفی دارد :تله کینزی (حرکت اجسام با نیروی ذهن )،پیرو کینزی (کنترل آتش )،کرایو کینزی (کنترل یخ) هیدرو کینزی (کنترل آب )،الکترو کینزی (کنترل الکتریسیته )و….. گزارشات مکتوب و متعدد ی از افرادی که شاهد شیرین کاریهائی در این زمینه بوده اند وجود دارد. اگر شما ذهن خود را بر روی همه چیز در جهان بازنگهدارید ،میتوانید خیلی چیزها را یاد بگیرید. ولی اگر ذهن خود را نسبت به همه چیز بسته نگه دارید چگونه میتوانید بیاموزید؟ مابقی را در ادامه مطلب بخوانید شما در درسهای دیگر یاد گرفته اید که چگونه افکارتان میتواند روی اعمال بدن شما و همچنین دیگرانی که در اطراف شما قرار دارند تاثیر بگذارد. اما افکار همچنین میتواننداثر محسوسی بر روی ماده غیر جاندار داشته باشند همه چیز در کائنات به طریقی با یکدیگر ارتباط دارند. انرژی افکار شما اثر موجی بر روی هستی دارد و شدت آن بر روی محیط مجاور شما بیشتر میباشد. افکار منفی اثر نامنظم و پراکنده تولید می کند. توسعه قدرت سایکو کینزی مشابه چیزهای دیگر در زندگی شما میباشد. شما باید میل دستیابی به آن را داشته باشید. شما باید اعتقاد داشته باشید که انجام آن برای شما امکان پذیر است و بایستی انتظار بدست آوردن آن را داشته باشید.حال روش نویسنده علی موسائی مرند : برای انجام این تمرین به راحتی بر روی یک صندلی بنشینید. عضلات بدن را بطور کامل از پائین به بالا ریلکس کنید. به روشی که در تمرین مربوط به تنفس ریتمیک برای هماهنگ کردن فرایندهای بدن و ذهن گفته شد. چند نفس عمیق بکشید ،تا ۴ شماره به آرامی و به صورت عمیق و شکمی نفس بکشید. تا ۴ شماره آن را نگه دارید تا۴ شماره هوارا تخلیه کنید و در حالت تخلیه کامل تا ۴ شماره توقف کنید. این عمل را چند بار تکرار کنید. قاشقی را بردارید و آنرا در محل اتصال دسته قاشق به قسمت اصلی با انگشتان خود نگه دارید. آنرا با ملایمت بگیرید و با انگشت شصت به آرامی به قسمت وسط فشار وارد کنید. در حین فشار دادن قاشق یا شصت خود ،به صورت درونی این کلمه را تکرار کنید خم شو. این دستور ذهنی را شما میتوانید به روشی ریتمیک یا هر طریق دیگری که احساس راحتی بیشتری می کنید تکرار نمائید. در هنگام فشار دادن به قاشق و تکرار کلمه خم شو در ذهن خود مجسم کنید که قاشق از قبل خم شده است یا اینکه آن مانند یک دسته ماکارونی خیس کاملا نرم میباشد. تصور کنید کره ای از انرژی سفید رنگ در بالای سر شما می باشد ،سپس از طریق سر شما به طرف پائین و بازویتان حرکت کرده وسپس از طریق نوک انگشتان وارد قاشق می شود. تجسم کنید که جریانی از انرژی به شکل مار پیج از چشمان شما خارج شده و به قاشق انتشار پیدا میکند. در هنگام انجام این تکنیک تمامی هوشیاری خود را بر روی این فرایند متمرکز کنید. مشغول بودن ذهن با ارتعاشات احساسی روزمره می تواند مانع گرفتن نتایج دلخواه شود. ذهن را از هر گونه تفسیر ،بررسی و یا آشفتگی خالی کنید. هر چقدر که توجهتان متمرکز تر باشد قاشق سریعتر خم خواهد شد. در اکثر مواقع قاشق از نازکترین قسمت خود خم خواهد شد و گاهی به حدی نرم می شود که فشار جزئی انگشت شصت باعث خم شدن آن می شود. اگر تا به اینجای کار تمام تمریناترا با حوصله ،پشتکاری ،دقت انجام داده باشید انرژی ،تمرکز و قدرت تجسم شما به اندازه کافی برای انجام این کار افزایش پیدا کرده است. در ابتدا ممکن است دستیابی به نتیجه طول بکشد ولی گاهی نیز به سرعت رخ می دهد ۰ بعد از انجام یکبار خم کردن موفقیت آمیز ،خم کردنهای بعدی در زمان کمتری طول خواهد کشید چرا که سیستم باور شما قویتر خواهد شد . ۱۰ تا ۲۰ درصد افراددر همان باراول موفق خواهند شد. به این تمرین به چشم یک سرگرمی هیجان انگیز نگاه کنید.از کلمه سعی کن استفاده نکنید. شما یا می توانید قاشق را خم کنید ویا نمی توانید . اگر دفعات اول نتوانید حتما در جلسات بعد با پشتکار وتلاش خواهید توانست یک محقق با استفاده از یک کلاه هرمی شکل (که شما هم می توانید با مقوا آن را درست کنید )توانائی سایکو کیتنتیک خود را افزایش داد ( هرم باعث افزایش انرژی می شود ). گاهی اوقات مالیدن دستهایتان به یکدیگر یا بر روی میز به بهبود نتایج حاصله کمک خواهد کرد. علاوه بر آن تمرین گرم کردن دست نیز کمک کننده است. از آنجائیکه هیجانات مثبت باعث متمرکز کردن جریان انرژی میشود ،اشیا را در مقابل خود نگهداشته و احساسات لذت بخش نسبت به آنها در خود ایجاد کنید. شک و تردید و عدم توانائی در اعتماد به خودتان باعث پراکنده شدن انرژی شده و شما را عقب نگه می دارد ،بنابراین با روحیه مثبت تمرین کنید ،شما موفق خواهید شد. همانگونه که قبلا گفته شد جریان انرژی وجود دارد که از چشمان شما به خارج انتشار پیدا می کند. بنابراین حرکت دادن اشیائی که ذخیره کننده انرژی پرانیک هستند (مانند مخروطهای کاغذی )آسان است. تمرین دیگری که می توانید انجام دهید ،استفاده از یک توپ پینگ پنگ که بر روی سطح صاف قرار داده شده است می باشد. خود را ریلکس کنید و به توپ خیره شوید و قصد حرکت توپ را در خود ایجاد کنید. در مقابل چشم ذهن خود آن را در حال حرکت ببینید ۰ به مدت ۳-۲ دقیقه توجه خود را کاملا بر روی آن متمرکز کرده ، سپس توقف کنید. بعدا مجددا تمرین نمائید صبور باشید و این تمرین را با انعکاس تجسم های مختلف انجام دهید (حرکت توپ با اشعه لیزر ،چکش،توده ای از هوا و……) از نظر نویسنده علی موسائی مرند سایکو کینزی ممکن است با قوانین فعلی فیزیک که علم تا به امروز آنها را می شناسد در تضاد باشد ،اما آیا با قوانین علمی که در آینده کشف خواهند شد نیز در تضاد خواهدبود؟ قواعد حرکت دادن اجسام با نیروی چشم قواعد حرکت دادن اجسام با نیروی چشم ۱-همه می توانند«هر شخص زنده ای که مغز داردمیتواند» فقط باید آن را بکار برد -۲حد و مرز این نیرو بی حساب است -۳باور کردن این توانایی -۴روزی نیم ساعت تمرین و هدف وقت و حوصله -۵روی یک روش حداقل یک هفته تمرکز کنید این نکته نظرات نویسنده علی موسائی میباشد و هر گونه کپی برداری فقط با ذکر منبع بلامانع میباشد -۶بجای جدی گرفتن آن ،به آن به چشم یک بازی نگاه کنید -۷حتی یک درصد شک و تردید در توانایی خودتان برای انجام به خودتان راه ندهید -۸هر گونه مانع کوچک یا بزرگی را در هم بشکنید -۹سعی نکنید این کار را موشکافی کنید فقط آن را به عنوان یک اصل بپذیرید -۱۰منطق را رها کنید -۱۱خلوص قلب داشته باشید -۱۲هدف شما از حرکت دادن اجسام پست و کوچک نباشد -۱۳مدیتیشن لازم است و ذهن را آماده می کند مابقی را در ادامه مطلب بخوانید -۱۴تمرین شماره ۱: نیم ساعت مدیتیشن کنیدبعد یک قاشق را در دستانتان لمس کنید وتنفس عمیقی بکشید تا به ریلکس کامل برسید یعنی به حالت به بی ذهنی برسید با چشم قاشق را لمس و درک کنید «بدون تفکر اتمهای بدن شما و قاشق یکی می شوند و جزیی از هم می شوند آنرا مثل آب تصور کنید شما انرژی و گرما را در سطح قاشق احساس می کنید اصلا به قاشق فشار وارد نکنید به همین منوال ادامه بدهید شما می توانید.اینجانب علی موسائی نویسنده این مقاله بارها با شاگردانم در کلاسها این کارها را انجام داده ایم و نتیجه گرفتیم نکته اصلی فقط تمرکز میباشد -۱۵ تمرین شماره ۲: یک جسم سبک و کوچک ترجیحا یک فلز روشن مثل یک حلقه کوچکبردارید (پاک کردن ذهن ) فکرهای مزاحم را از خود دور کنید تمرکز در این تمرینات حیاتی است یک تونل مابین خود و جسم بسازید آنرا احساس کنید این کشش را احساس کنید یک میدان انرژی با صورت ایجاد کنید سعی کنید و باز هم سعی کنید. -۱۶ تمرین شماره۳ : نیم ساعت مدیتیشن کار کنید یک شمع در مکانی امن روشن کنید یک شمع سفید روی میز روشن و چون سفید بهترین رنگ است بخاطر همین سفید را انتخاب میکنیم تنفسی عمیق بکشید تا به ریلکس کامل برسید به شعله خیره شوید فقط شما به شعله شمع فکر کنید حالا شما فقط شعله را می بینید،نه میزی وجود دارد ونه شمعی حالا تصور کنید شعله به طرف بالا در حال رشد است،بلندتر و درخشانتر می توانید دستانتان را بالای آن نگه دارید و تصور کنید که شما دارید شمع را به طرف بالا می کشید.تصور کنید شعله بی میلی نشان می دهد و کو چکتر و کوتاهتر می شود ۱۷- تمرین ۴: یک پونز فلزی را روی میز بگذارید و یک کاغذ شکل مربع سفید در حد4*4سانتی متر یا حتی کوچکتر درست کنید و آنرا روی پونز متعادل کنید اگر دوست دارید می توانید بجای کاغذ از کاغذ آلومینیوم استفاده کنید نیم ساعت مدیتیشن کار کنید و روی یک گوشه مربع تمرکز کنید تمام انرژی تان را در همان نقطه وارد کنید تصور کنید که کاغذ شروع به چرخش میکند تمرکزتان را تا موقعی که کاغذ بچرخد حفظ کنید. -۱۸چوبی را در داخل کاسه ای پر از آب شناورکنید: بعد نیم ساعت مدیتیشن کار کنید یک کاسه ای روشن با آب تازه و یک خلال دندان یا چوب کبریت در وسط ظرف بگذارید تنفس عمیقی بکشید و به ریلکسیشن برسید تمرکزتان فقط به چوب باشد به آن نیرو وارد کنید آنرا شبیه یک هواپیما ی بی موتور یا باد بانی در حال حرکت تصور کنید فشار انرژی را روی آب احساس کنید از دستها یتان نیز استفاده کنید از زیر سطح آب به جسم فشار وارد بیاورید فشار انرژی تا عمق آب ادامه یابد -۱۹زنجیر پر جنب وجوش : نیم ساعت تمرکز و مدیتیشن کار کنید یک رشته زنجیر در حدود 25سانتی متر ببرید ویک جسم پهن مثل سوزن ؛خلال دندان یا میله ای چوبی به آن ببندید رشته را آویزان کنید در حالی که روبروی شما قرار گیرد به حدی از رشته دور بنشینید تا نفستان آنرا حرکت ندهد اجازه دهید جسم بی حرکت شود . یک نفس عمیق بکشید وتمام تمرکزتان را بر یک جسم قرار دهید فشار را در آن نقطه احساس کنید از انگشتان استفاده کنید انرژی تان مثل نور بر آن نقطه فرود می آید و فشار می آورد ۲۰-حوزه مغناطیسی اطراف خود را حس کنید و آن را روی جسم متمرکز کنید -۲۱سطح آگاهی را بالا ببرید و هوشیارانه کانون توجهتان را متمرکز کنید -۲۲بطور مثال وقتی انگشتان روی دسته ی قاشق است و با تصور اینکه انگشتانتان میدانهای مغناطیسی قوی را کج می کند ورد را بگویید و در افسون غرق شوید با این کار یک میدان مغناطیسی قدرتمند را می سازید -۲۳با نگه داشتن دستها به حالت دعا یک دایره انرژی بسازید و آن را حس کنید -۲۴با توجه و تمرکز بر روی ادراکات ضمیر ناخود آگاهیتان را به سوی آگاهی کوک کنید -۲۵انرژی خودتان را با انرژی جسم مخلوط کنید -۲۶تمرین ، تمرین ،و باز هم تمرین. رنگهای مختلف هاله هاله هاله (Aura)کلمه‌ای لاتین به معنای هوایی که به آرامی حرکت می‌کند، نفخه، رایحه، نور و یا تابش نور و هاله است. هاله خود حوزه انرژی است، مانند هاله‌‌ای که بدن را احاطه کرده و در آن نفوذ می‌کند. (بارون رایش باخ) آن را “پوشش شفاف مغناطیسی” می‌نامد. هاله شامل هفت نوع، متعلق به هفت بدن از جنس انرژی ظریف است. کلاً تمایزهایی میان موارد زیر قائل شده‌اند؛ هاله معنوی به قطر 15 تا 18 فوت هاله ذهنی که معمولاً به قطر 8 فوت است و هاله اثیری، که تا طول 8 اینچ گرد بدن فیزیکی می‌تابد. چون هاله‌ها روی هم قرار می‌گیرند، همیشه تمیز دادن هر یک از آنها میسر نیست. با این حال، آنچه که معمولاً روشن‌بینان می‌بینند، هاله اثیری است. این هاله چون نوعی حوزه شفاف، شامل رنگ و شکلهای متنوع است. رنگ، اندازه، ساختمان و شدت آن بر حسب حالات ذهنی و عاطفی شخص قابل تغییر است. عواطف بسیار قوی، بیماریهای جسمی و ذهنی نیز در هاله‌ها منعکس می‌شوند. یک مشاور رنگ در انگلستان بالغ بر 4700 سایه مختلف را، هنگام تجزیه و تحلیل هاله‌ها ثبت کرده است. نه تنها انسانها، بلکه گیاهان، حیوانات و سنگها نیز هاله دارند. شما هاله را نمی‌توانید گول بزنید. هاله شما نشانگر طبیعت حقیقی و شخصیت شما بوده و هنگامی که شما دروغ بگوئید یک قسمت نامنظم به رنگ زرد مایل به سبز از قسمت بالای هاله جوانه می‌زند. معمولا افراد یک یا دو رنگ برجسته در هاله خود دارند (نقاط قوت). این رنگها همچنین به احتمال قوی رنگهای مورد علاقه آنها خواهند بود. لکه‌های سیاه نشان دهنده تنفر و بدجنسی می‌باشد. قرمز پر رنگ نشان دهنده عصبانیت است. قرمز خونی به معنی شهوت پرستی می‌باشد. قهوه‌ای کدر در ارتباط با حرص و آز و ماده گرائی بوده و قهوه ای متمایل به خاکستری نشان دهنده خودخواهی می‌باشد، قهوه‌ای مایل به سبز به معنی حسادت است. خاکستری دلالت بر افسردگی و ترس می‌کند. نارنجی نشان دهنده جاه طلبی، غرور و نشان قدرت است. زرد در ارتباط با شادی، آزادی، تعقل و دانش معنوی است. سبز مایل به خاکستری در هاله فریب و نیرنگ را آشکار می کند. سبز زمردی رنگ نشان دهنده خلاقیت و انعطاف پذیری می باشد. فیروزه‌ای انرژیی بسیار زیاد و قدرت تاثیر گذاری را نشان می‌دهد. چنین افرادی می‌توانند در آن واحد چند کار را انجام دهند و مدیران خوبی هستند. سبز کم رنگ نشانگر دلسوزی، شفقت و حالت ابتدائی درمانگری می‌باشد. آبی تیره و ارغوانی نشان دهنده افکار و احساسات معنوی می‌باشد، صورتی نشان دهنده آن است که فرد به تعادل بین آگاهی معنوی و مادی رسیده است. آبی کم رنگ نشان دهنده از خود گذشتگی در راه آرمانهای بزرگ می‌باشد. سفید نمونه کاملی از کمالات و فضائل می‌باشد. این واقعیتی است که هاله‌ها، این حوزه‌های انرژی، تنها در تخیل معدودی از انسانها وجود ندارند، بلکه بطور عملی و توسط عکاسی کرلیان نیز قابل رویت‌اند. یافته‌های زیر از طریق چنین عکسهایی بدست آمده است :بین بدن انسان و محیط اطرافش ارتباط وجود دارد. برخی از بیماریها خیلی قبل از ظهور در بدن فیزیکی در هاله قابل رویت می‌باشند. ارتباط قوی بین وضعیت هیجانی و هاله وجود دارد. هر یک از رنگها با یکی از حالتهای فرد در ارتباط می باشد. یکی از مهمترین ضروریات یادگیری متافیزیک و علوم روانی آن است که هاله فرد بایستی در وضعیت خوبی باشد. در صورتیکه هاله شما به میزان زیادی از انرژی منفی پر شده باشد انجام تمرینات متافیزیکی (توصیه نمی‌شود). استفاده از عبارت (توصیه نمی‌شود) نشان دهنده آن است که با هاله بد هم می‌شود این تمرینات را انجام داد گر چه حقیقت آن است که این کار روشی ناسالم خواهد بود .معهذا اگر کیفیت هاله شما در زیر (حداقل ضروری) باشد، شما در خطر ابتلا به بسیاری از عوارض فیزیکی و ذهنی خواهید بود. لازم بذکر است که این امر در مورد تمرینات پیشرفته مانند برون فکنی و تله کینزی و ... صادق بوده و تمرینات ابتدائی نظیر مدیتیشن، ریلکسیشن، پاکسازی کانالهای انرژی، تمرینات تنفسی و ... در کنار سایر نکاتی که در ادامه خواهد آمد به بهبود هاله کمک می کنند. کلمه بد و خوب فقط برای کیفیت هاله استفاده می‌شود. کلمه بد در هاله بد لزوما به معنی بد بودن فرد در صورت داشتن هاله بد نمی‌باشد. هاله بد فقط اشاره به میزان زیادی از انرژی منفی دارد که توسط ذهن تولید می‌شود. تشخیص هاله بد ساده است. در صورتیکه 3 یا بیشتر از 3 مورد از علائم زیر را دارید انجام تمرینات متافیزیکی برای شما توصیه نمی‌شود: صدای زنگ یا شنیدن اصوات در گوش چپ. کابوسهای شبانه مکرر یا اختلالات خواب. در صورتیکه قسمت عمده سفیدی چشمان شما قرمز باشد. عدم توانایی در متوقف کردن فکر. سردردهای شدید مکرر، میگرن، اسپاسم های عضلانی، دردهای خنجری و تیر کشنده و بیماریهای شدید. مشاجره‌های مداوم، مصرف زیاد دارو، مصرف الکل، مواد مخدر و کشیدن سیگار . وجود حداقل 6 مورد یا بیشتر از موارد زیر نشان دهنده هاله خوب می‌باشد : هرگز درباره نتیجه امور و یا حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده است نگران نمی‌شوید. معمولا متفکر آرامی هستید. بیش از حد منطقی و تحلیل گر نیستید. هرگز جریان انرژی که در ناحیه بالای سر شما ممکن است رخ دهد را تجزیه و تحلیل نمی‌کنید. محیط زندگی شما راحت و آرام است. اغلب دچار سردرد و اسپاسم عضلانی نمی‌شوید. هرگز دارو و مواد مخدر استفاده نمی‌کنید. رویاهای بد ممکن است گهگاهی رخ دهند ولی شما هرگز با ترس و فریاد از خواب بیدار نمی‌شوید. براحتی می‌توانید با افراد ناسازگار با تحکم صحبت کنید. چند روش ساده برای تغییر هاله بد به هاله خوب: هشت ساعت بطور کامل شب‌ها بخوابید. از دارو، مواد مخدر، الکل، سیگار و هر چیز دیگری که باعث تغییر ذهن و بدن شما می‌شود پرهیز کنید. آب فراوان، آب میوه و سبزیجات تازه مصرف کرده و از مصرف آب میوه‌های ترش خودداری کنید. از مصرف غذاهای مصنوعی و آب میوه‌هائی که حاوی مواد نگهدارنده هستند بپرهیزید . بطور منظم ورزش کنید. بعد از ورزش مناسب، شما احساس خستگی خواهید کرد. ورزش کمک می‌کند که ذهن ریلکس شود.از شرارت و تنفر پرهیز کنید. چگونه میتوان هاله را مشاهده کرد اول، قبل از اینکه پا به این ماجراجویی جدید بگذارید، خواسته‌های خود را بررسی کنید و به یاد داشته باشید که همواره مسؤلانه رفتار کنید. همزمان با پیشرفت توانایی‌ها و مهارت‌های معنوی، کسب سطح بالایی از درستی و صداقت بسیار مهم است. هرچه ما قوی‌تر می‎شویم، بازتاب اعمال ما نیز چه خوب و چه بد قوی‌تر و سریع‌تر می‎شود. ما باید همزمان با پیشرفت توانایی هایمان، تعهد و خرد بیشتری نیز کسب کنیم. با در نظر گرفتن این نکته، مشخص است که اجازه گرفتن از دیگران قبل از بررسی هاله‌ی آنها مهم است. ( نشستن در عقب یک سالن سخنرانی و تماشای درخشش اطراف سر اشخاص یک چیز است و بررسی هاله‌ی یک دوست برای کسب اطلاعاتی که نمی‎خواهیم او بداند و به دنبال آن هستیم، چیز دیگر ) همچنین تحمیل بررسی‌ها یا توصیه‌های خود به دیگران کار خردمندانه‌ای نیست. اگر بخواهیم از ادراکات خود به دیگران بهره‌ای برسانیم، بهتر است به ندای شهود خود گوش فرا دهیم و با عشق و علاقه کار کنیم تا بتوانیم از کار خود به دیگران بهره و الهام ببخشیم. همچنین مهم است که اگر معنی چیزی را نمی‎دانیم، این را با صداقت اعتراف کنیم. این که ما می‎توانیم هاله دیگران را ببینیم به این معنی نیست که جواب همه‌ی سئوالها را داریم. به دیگران و به پدیده هاله احترام بگذارید. اگر هنوز هم مشتاق دیدن هاله‎ها هستید، اراده کنید که این فرآیند یا مهارت را فوراً، از هم اکنون آغاز کنید. ( البته اگر هاله را ندیدید نا امید نشوید،‌زیرا یادگیری این مهارت زیاد مشکل نیست و نیاز به ماهها مراقبه و تمرین ندارد ) . اگر باور داشته باشید که می‎توانید هاله‌ها را ببینید، خواهید توانست. اکنون تصمیم بگیرید، و بدانید که خواهید توانست این مهارت را کسب کنید.ما طی سالها افراد بسیاری را دیده یا آموزش داده‎ایم که قادر به دیدن هاله‌ها شده‌اند، و ما در اینجا موفق‌ترین تکنیک‎ها را توضیح خواهیم داد.یک اتاق کم نور برای دیدن هاله‎ها مناسب است. هنگام طلوع یا غروب آفتاب بهترین زمان برای دیدن هاله است، زیرا در این زمان نور داخل خانه مناسب است و شما نیز احتمالاً در حالت آرامش و کمی خسته هستید. دیوار پشت سوژه باید ساده و به رنگ روشن باشد. در سمت دیگر اتاق بنشینید، بهتر است به دیوار مقابل تکیه دهید یا چهار زانو کف اتاق بنشینید. هم سوژه و هم مشاهده کننده ( یا مشاهده کنندگان ) باید در وضعیتی راحت قرار داشته باشند. سوژه می‎تواند به سادگی بنشیند، یا با تمرکز روی تجسم جریان انرژی در طول ستون فقرات و خروج آن از فرق سر، هاله‌ی خود را تقویت کند. مشاهده کننده باید در حالت آرامش قرار گیرد، نفس‌هایی عمیق و یکنواخت بکشد، برای چند دقیقه روی سوژه تمرکز کند، و سپس به فضای اطراف سر سوژه خیره شود. خیرگی باید آرام و بدون تمرکز باشد. وقتی بیننده توانست نور اطراف سر سوژه را مشاهده کند، سوژه و بیننده می‎توانند به بازی بپردازند، به این صورت که سوژه هاله‌ی خود را بالا بفرستد، یا به درون بکشد و بیننده آنچه را که می‎بیند توصیف کند .این روش دیدن هاله با چشم فیزیکی است، اگرچه ما اغلب احساس می‎کنیم که برای دیدن هاله، ترکیبی از چشمهای فیزیکی و چشمهای کالبد اختری خود را به کار می‎بریم. روش قابل قبول دیگر برای دیدن هاله، این است که چشمهایتان را ببندید، هاله‌ی شخص را مجسم کنید، و به آنچه می‎بینید اعتماد کنید. شما همچنین می‎توانید یک طرح کلی از بدن سوژه را روی کاغذ رسم کنید و به قوه‌ی شهود خود اجازه دهید که شما را در ترسیم هاله راهنمایی کند. نتایج این روش در مقایسه با روش چشم فیزیکی بطور کلی یکسان است، و پایه و اساس آن اعتماد و اتکای شخص به قوه‌ی شهود خود است.اگر تمرینهای بالا را امتحان کرده، هنوز موفق نشده‎اید، ممکن است به دلیل قوی‌تر بودن حس لامسه یا شنوایی شما در این زمینه باشد. بعضی از مردم پدیده‌ها را به روشی متفاوت با دیگران می‎بینند، و این هیچ اشکالی ندارد. افراد « لامسه‎ای » می‎توانند با حرکت دادن دست خود در اطراف بدن سوژه، هاله را احساس کنند. بسیاری از شفادهندگان ذاتی حس لامسه‎ی بسیار قوی دارند و انرژی را با دستهایشان احساس می‎کنند، و به همین ترتیب بیماری و عدم تعادل را تشخیص می‎دهند. آنها می‎توانند رنگها و حتی مهم‌تر از آن معانی نهفته در پس رنگهای هاله را احساس کنند. افراد « شنیداری » می‎توانند خصوصیات هاله را بشنوند. این افراد می‎توانند با گوش دادن به مکالمه‌ی ذهن خود توصیفی درباره‌ی هاله بنویسند.کلید موفقیت این است که به آنچه درک می‎کنید اطمینان کنید، به هر حال این ادراک شما است. هاله های نورانی هاله، میدانی از انرژی است ( انرژی الکترومغناطیسی و سایر انرژی‌های عالی‌تر ) که همه‌ی موجودات زنده را احاطه کرده است، و به عقیده‌ی بعضی در اطراف همه‌ی ذرات اتمی و موجودات زنده و غیر زنده وجود دارد. برای اطلاع افراد شکاک یا علم‌گرا باید گفت که ما خوش شانسیم که در زمانی زندگی می‎کنیم که جدیدترین تکنولوژی، ما را قادر به مشاهده و اندازه گیری این میدانهای انرژی می‎سازد. تکنولوژی ما آنچه را که عرفا برای قرنها تعلیم می‎داده‌اند اثبات می‎کند. ما می‌توانیم هاله‌ی انسانها را از طریق بینایی یا به روشهای دیگر درک و تفسیر کنیم. هاله‌های ما همواره در حال تعامل با یکدیگر و محیط اطراف هستند. هر چه این تعامل طولانی‌تر یا کامل‌تر باشد، تأثیر آن بر هاله‌ها بیشتر خواهد بود. به همین علت هاله‌های اعضای خانواده، دوستان قدیمی و زوجهای چندین ساله بسیار مشابه به نظر می‎رسد.انرژی باقیمانده از تعامل‌های هاله‌ای بر اشیاء و مکانها نیز تأثیر می‎کند و این تأثیر بر آنها نقش می‎بندد. مثلاً توجه کنید که خانه‎های مختلف چه احساسات متفاوتی را در ما بر می‎انگیزند. هر خانه‌ای بسته به اینکه چه کسانی در آن زندگی می‎کنند، هاله‌ای مخصوص به خود دارد، و در هر خانه هر اتاقی بسته به اینکه چه کسی در آن زندگی می‎کند و می‎خوابد، احساس منحصر به فرد دارد. خانه‎ای که بیشتر وقتها خالی از سکنه است، خالی‎تر از خانه‎ای که سرشار از زندگی روزانه است به نظر می‎رسد، حتی اگر در حال حاضر در خانه دوم هیچ کس نباشد. چنین خانه‌ای را با اتاق یک هتل مقایسه کنید.چنین اتاقی به طور مداوم تحت تأثیر تعامل متغیر و سطحی انرژی‌های متعدد و متفاوت است. ما باقی مانده‌ی انرژی خود را در همه‌ی مکانها به جا می‎گذاریم. چیزهایی که ما با آنها تعامل بیشتر یا عمیق‌تری داریم ( مانند لباسها، جواهرات، ماشین، تخت خواب، صندلی مورد علاقه، حیوان خانگی، یا اشیاء مورد علاقه ) بیشتر و عمیق‌تر تحت تأثیر انرژی‌های ما قرار می‎گیرند و این تأثیر بر آنها عمیق‌تر نقش می‎بندد. آنچه افراد در هنگام انجام سایکومتری (روان‌نگری و روان‌سنجی اشیاء) تفسیر می‎کنند، همین انرژی باقیمانده است. همچنین انرژی باقیمانده از حوادث بسیار سخت و دلخراش است که باعث می‎شود مکانی حالت '' روح زده '' پیدا کند، که نوعی پارگی در ساختار زمان و مکان، یا دریچه‌ای به گذشته است.ما نوعی آگاهی قبلی نسبت به هاله‎های دیگران داریم، اگرچه بیشتر این آگاهی در سطح ناخودآگاه شکل می‎گیرد. ما بر اثر مجاورت با بعضی افراد دچار احساس تخلیه و فقدان انرژی می‎شویم، در حالی که بعضی دیگر به ما انرژی می‎دهند. ما با بعضی افراد احساس سازگاری و هماهنگی می‎کنیم، در حالی که با بعضی دیگر احساس ناسازگاری داریم. هرگاه نوسان انرژی شخصی با ما مشابه یا یکسان باشد، نسبت به او احساس جاذبه می‎کنیم، اما با کسی که روی طول موجی کاملاً متفاوت است، راحت نیستیم. زبان ما انعکاس آگاهی ناخودآگاه ما از تعامل انرژی نهفته در پس این تجربه‌ها است. وقتی احساس می‎کنیم که کسی به ما نگاه می‎کند ، در واقع از انرژی او که با ما تعامل انجام می‎دهد آگاه می‎شویم. این پدیده برای یک روشن‌بین قابل دیدن است. یکی از اساتید متافیزیک نقل می‌کند که: من سالها پیش هنگامی که برای دیدن هاله‎ها شروع به تمرین کرده بودم، نمونه جالبی از این پدیده را تجربه کردم. من منتظر یکی از دوستانم بودم تا با او در یک خانه‌ی بزرگ اشتراکی که او با حدود یک دوجین دانشجوی دیگر در آن شریک بودند شام بخوریم. در حالی که با آرامش در آنجا نشسته بودم و اطراف را نگاه می‎کردم، متوجه مرد جوانی شدم که وارد اتاق ناهارخوری شد. او به دوست من نگاه کرد که رویش به سمتی دیگر بود و بشقابش را آماده می‎کرد. در این هنگام من رشته‌ای از انرژی به رنگ قرمز تیره را مشاهده کردم که از شبکه‌ی خورشیدی آن مرد خارج شد، عرض اتاق را طی کرد و میدان انرژی دوست من را کاملاً احاطه کرد. همین که این رشته با هاله‌ی او تماس پیدا کرد، او از حرکت باز ایستاد، سپس برگشت و مستقیماً به مرد نگاه کرد، در حالی که آثار رنجش در چهره‎اش دیده می‎شد. در این لحظه رشته‌ی انرژی ناپدید شد. بعداً که من آنچه را دیده بودم به دوستم گفتم، او توضیح داد که آن مرد کسی بود که به شدت باعث ناراحتی او بود، زیرا همواره او را آزار میداد. در آن هنگام بود که من توانستم آنچه را که شاهد بودم آگاهانه جمع بندی کنم. آن مرد در حال خیال پردازی درباره‌ی دوست من بود، و من این خیال پردازی و واکنش دوستم را در سطح ناخودآگاه مشاهده کرده بودم. او به سادگی احساس کرده بود که کسی به او نگاه می‎کند و احساس ناراحتی کرده بود، در حالی که علت آن را آگاهانه نمی‎دانست، تا وقتی که برگشته، آن مرد را دیده بود.همچنین او نقل می‌کند که: اولین هاله‌ای که مشاهده کردم، هاله‌ی یکی از اساتیدم در دانشگاه میشیگان بود. من برای دیدن هاله‌ها سعی نکردم، بلکه این پدیده به صورت اتفاقی برایم رخ داد. من در حالی که خیلی خسته بودم در یک سالن کنفرانس بزرگ نشسته بودم، روبرویم چند نفر از دانشجویان ظاهراً در خوابی راحت فرورفته بودند. من در حالت نیمه خسته بودم، آرام و سبکبال. همچنان که توجهم بین درون و بیرون سرگردان بود، درخششی به رنگ زرد طلایی در اطراف سر استادم شروع به پدید آمدن کرد. هنگامی که او به طرف جلو به سوی میکروفون حرکت می‌کرد و در نور اتاق قرار می‎گرفت، دیدن این درخشش مشکل‌تر می‎شد، اما وقتی او به طرف عقب حرکت می‎کرد و از روشنایی خارج می‎شد درخشش باز پدیدار می‎شد. وقتی کمی تمرکز بینائیم را تغییر دادم، درخشش، روشن‌تر، بزرگتر و واضح‌تر شد. شگفت زده شده بودم.من که آن زمان اطلاعات چندانی درباره‌ی هاله نداشتم، نمی‎دانستم که آیا آنچه می‎دیدم هاله بود یا نه. سپس شروع به نگاه کردن به اطراف سالن کم نور کردم، و از مشاهده‌ی هاله‌های اطراف سرهای دانشجویان متحیر شدم.این تجربه را به این دلیل برای شما بازگو کردم که بعضی از اجزای کلیدی شرایط ایده‌آل برای درک هاله‌ها را مشخص می‎کند:من در حالت مدی‌تیشن (آرامش و سکوت کامل ذهن) قرار داشتم، و بسیاری از تجربه‌های جالب روحی و معنوی در حالت مدی‌تیشن کسب شده‌اند. مدی‌تیشن تکنیک مهمی است که در تمام جهان برای تکامل روحی و معنوی تجویز می‎شود. هنگامی که شخص گفتگوی بی وقفه‌ی ذهن آگاه را متوقف می‎کند، زمزمه‌ها و انرژی‌های ظریف قابل درک می‎شوند. هر چه شخصی سالم‌تر و از لحاظ معنوی تکامل یافته‌تر باشد، هاله‌ی او بزرگتر و روشن‌تر خواهد بود. به همین دلیل است که تصویر مسیح، قدیسان و سایر افراد پارسا در طول تاریخ با هاله‎هایی در اطراف سرشان نقاشی شده است. هاله‌های آنها چنان روشن بوده است که به آسانی توسط هنرمندان و احتمالاً همه‌ی مردم درک می‎شده است.من در آرامشی عمیق بودم. ذهن من خالی و آزاد بود و چشمانم روی نقطه‌ی خاصی متمرکز نبودند. این حالت نیمه خلسه بسیار مهم است، مخصوصاً در هنگام یادگیری مشاهده‌ی هاله‌ها. من در حال صحبت برای گروه بزرگی از مردم بودم. احساسی که یک شخص هنگام صحبت کردن در برابر یک جمعیت شنونده تجربه می‎کند ( چه شادی بخش و چه وحشت زا ) تا حدود زیادی از انرژی عظیم روحی / هاله‌ای منشاء می‎گیرد، که از طرف جمعیت به واسطه‌ی توجه آنها به طرف گوینده جریان پیدا می‎کند. این جریان انرژی، انرژی یا هاله‌ی گوینده را به شدت تقویت می‎کند. آسان ترین هاله‎ها برای دیدن، هاله افرادی است که در برابر یک گروه به تدریس، اجرای نقش یا صحبت مشغولند. اگر شخص در حال تدریس یک موضوع معنوی باشد مقدار انرژی قابل مشاهده، شگفت آور است.جالب ترین جلوه‌های هاله‌ای را، من هنگام تماشای ورود انرژی متافیزیک به بدن یک مدیوم (فرد واسط بین زندگان و مردگان) مشاهده کرده‌ام. من عملاً وقوع این پدیده را دیده‌ام ( هر چند در این مورد کمی مشکوکم، زیرا تجربه‌های خود من در زمینه‌ی ارتباط روحی، متفاوت بوده‌اند ). من یک مدیوم را هم دیده‎ام که می‎گوید این پدیده عملاً رخ می‎دهد و او اطلاعات را از روحی خارج از بدن خود، یا از '' خود برتر '' خود دریافت می‎کند. مشاهده‌ی چنین حالتی خیره کننده است آموزش تله پاتی قسمت دوم برای انجام تجربه تله پاتیک حداقل به دو نفر نیاز داریم :جنسیت:چون تله پاتی عبارت از انتقال افکاری است که از یک بار عاطفی و احساسی قوی آکنده شده است بنابراین با توجه به غرایزی که خداوند برای بقای نسل در نهاد بشر قرار داده است ارتباط بین دو جنس مخالف بایستی روشنتر و پر قدرت تری صورت بگیرد نر وماده هریک به تنهائی ناقص هستند و هر کدام از آنها سعی دارد با جستجوی جفت خویش به کمال برسد جاذبه جنسی یکی از شاهکارهای آفرینش که در پرتو آن موجبات ادامه نسل و رسیدن به تکامل فراهم می شود قدرت ونیروی عشق بسیار قوی است تا حدی که در بر خی از موارد بر عقل سلیم چیره می شود در ارتباط تله پاتیک جنسیت از اهمیت زیادی بر خوردار است بهترین نتایج درشرایطی صورت می گیرد که فرستنده پیام مرد و گیرنده زن باشد در شرایطی که برعکس این باشد نتیجه از آنچه که گفته شد کمتر است همان طور که در ارتباط عادی روزمره با دیگران سعی می کنیم با توجه به میزان سن /تحصیلات /طبقه اجتماعی و قدرت درک آنها از زبان و منطق خاصی پیروی کنیم به هنگام بر قراری ارتباط تله پاتی با دیگران هم بایستی به این عا مل مهم تو جه کنیم بنابراین اگر بخواهیم با کودکی ارتباط بر قرار کنیم بایستی از تصاویر و سمبلهایی استفاده کنیم که بیشتر مطابق ادراک و روحیات او باشد. در روزهای پر گرد وغبار و پر باد وطوفان پیش از رگبارها در زمان فعالیتهای خو رشید ی و به هنگام وجود کامل قرص ماه از انجام تله پاتی خود داری کنید زیرا در برخی از افراد در این ایام ممکن است کسالتهای مبهمی از یک سر درد تا افسردگی شدید حملات آسمی.....متفاوت دچار با شند بنا بر این هنگامی که هوا کمی آرام وخنک است بهترین زمان برای تمرینات تله پاتی است این موضوع در روزهائی که بارانی است به شرطی که رگبا ر وجود نداشته باشد هم صدق می کند در زمانی که هوا بسیار سرد وگرم است شرایط نا مناسب است شاید دوستان بپرسن چرا دراین موقعها زمانه خوبی نیست با ید عرض کنم معمولا پیش از رگبارو رعدو برق تحولات شدیدی در میزان فشار و بار الکتریکی هوا پیدا می شود که هر گونه تماس تله پاتیک را مانع میشود مهمترین دلیل برای تو جیه عوارض این آثار بیان شده پیدایش تغیراتی در میزان یو نها یا اتمها و مولوکلهایی است که دارای بار الکتریکی در پوست هستند و انسان شدیدا نسبت به آنها حساس است :پیام تله پاتیک :باید متن و لحنی داشته باشد که گویی خود او به این مطالب فکر می کند و آنرا با زبان خودش بیان می کند :برای مثال اگر بخواهیم که او دستش را بلند کند این پیام یا فرمان به این صورت صادر می گردد :حالا من دستم رااز زمین بلند می کنم پس درستی مطالب این است که همه پیامها را تجسم کنید اگر کالایی می خواهید خریداری کنید مهم این نیست که به این کالا احتیاج داری یا نه کافیست که انگیزه و اشتیاق لازم برای خرید یک جنس به وجود آید. + نوشته شده در دوشنبه سی ام خرداد 1390ساعت 2:45 توسط ابراهیم | GetBC(109); نظر بدهید آموزش تله پاتی امروز می خواهم در مورد تله پاتی برای شما دوستان حرف بزنم و چگونگی استفاده از آن را آموزش دهم تمرینهای ما خیلی ساده و در ضمن کاربردی هستند دوستان می توانند با استفاده از این تمرینها به مهارتهای خود در این ضمینه اضافه کننددر ضمن دوستانی که به این وبلاگ علاقه دارند حداقل ما را از نظرات خود بی اطلاع نگزارید همچنین اگر این تمرینها مورد استفاده قرار گرفت تجربیات خود را در این موردبرایمان بفرستید تا انها را در این وبلاگ با اسم خودتان چاپ کنیم و دیگران از تجربیات شما هم استفاده کننداما بریم سر اصل مطلببرای شروع تله پاتی ابتدا نکات زیر را رعایت کنید 1.سکوت و کمی تاریکی برای این گونه تمرینها لازم است 2.تله پاتی را زمانی انجام دهید که شخص گیرنده خواب است 3.بین دو نفری که تله پاتی انجام میشود شخصی که تعمق ودرون گرایی بیشتری داردنقش گیرنده وشخصی که فعالتر است نقش فرستنده را بر عهده گیرد 4.فرستنده باید برای ارسال پیام چنان فکرش را روی فرمان متمرکز کند که گویی قصد دارد خود آن را در آن لحضه انجام دهدیعنی واقعا خیال کند که دارد آن را بطور واقعی انجام می دهد5.گیرنده بایدهر فکری را از خود دور کند وخود را در بی فکری کامل قرار دهد و منتظر یک تحرک درونی بماند 6.قبل از شروع وبعد از تمرینات کمی آب بنوشد تا مواد وافکار زاید از او دور شوند شروع تمرین:برای این تمرین ساده ودر ضمن کاربردی ابتدا باید هردو شخص گیرنده وفرستنده پنج شیء متفاوت مانند پنج نوع میوه یا پنج نوع اشکال هندسی مثل مربع مستطیل لوزی و.....راانتخاب کنند و در یک فاصله مکانی معین چه دور چه نزدیک و در زمان مشخصی قرار گیرند در این هنگام شخص فرستنده به یک شی نگاه می کند وکاملا آن را بررسی می کند و بعد جسم را تصویر سازی می کند وبرای شخص گیرنده ارسال می نمایید در این لحظه شخص گیرنده جلوی خود تکه کاغذی سفید با خیره به دیوار سفید رنگ اتاق می شود و هر نوع شکلی در ذهن او پدیدار شد روی یک کاغذ بنویسد این کار می تواند بین 5 تا10 دقیقه طول کشددر ضمن این را بگویم تمرکز بدون هدف اصلا جواب نمی دهد وباید هدف خود را معیین کنید و سخت بروی ان متمرکز شوید. + نوشته شده در دوشنبه سی ام خرداد 1390ساعت 2:44 توسط ابراهیم | GetBC(108); نظر بدهید تست حس ششم تست حس ششم آیا حس ششم وجود دارد؟ آیا این یک خرافات قدیمی نیست ؟ آیا بعضی از انسانها دارای توانایی های فوق بشری هستند؟ آیا بعضی از انسانها میتوانند چیزهایی را درک کنند که همه در حالت عادی از آن غافلند؟ بطور نمونه خانم نی نل کولاگینا (Ninel Kulagina) در روسیه بارها در مقابل چشم افراد و محققان توانسته است به کمک امواج و انرژی دستهای خود ، از فاصله چند متری جعبه های کبریت را جابجا کند و اشیا را به حرکت در آورد و یا آزمایشات بسیاری به روی کامنسکی و نیکلایف در روسیه انجام شده است این افراد دارای قدرت فوق روانی ، توانسته اند با انرژی و امواج خود لامپی را روشن و خاموش کنند و یا فرد مقابل را دچار گیجی و سردرد نمایند و صدها مورددیگر. دکتر راین با پایه گذاری شاخه جدیدی در روانشناسی به نام فراروانشناسی (para psychology) محملی برای مطالعه وشناخت نیروهای فوق بشری و همچنین تقویت وآموزش این شاخه ازعلم ایجاد نمود. این توانایی ها را میتوان در چند زیرشاخه مختلف جای داد 1- (telepaty) یا خواندن افکار دیگران و(telepsyshi) انتقال فکری به مغز دیگران 2- (clairvoyance)غیبگویی یا روشن بینی که شخصی میتواند از جایی از دور دست یا گذشته آگاهی بیابد 3- (precognition)پیشگویی که شخصی میتواند از اتفاقات آینده خبردار شود . ۴- (psychokinesis) که شخص میتواند برروی اجسام وموجودت از راه فکر تاثیر بگذارد بررسی ها و مطالعات علمی وجود چنین نیروئی را در انسان تائید کرده است لیکن چه تعدادی واقعا می توانند از این دقت برخوردار باشند ، یا بعبارتی چه افرادی قادر می شوند اشیاء را از فاصله با قدرت روانی و انرژی خود به حرکت در آورند ، یافته ها بسیار محدود است و بنظر می رسد این کار نیاز به استعداد و پتانسیل خاصی است که در افراد بسیار نادری وجود دارد . البته می توان با تمریناتی نظیر هیپنوتیزم ،یوگا،مدیتیشن و تمرکز روی نیروهای درون این توانایی را تقویت نمود اما اینکه چند نفر موفق به این کار شوند،امکانش محدود است یکی از مشکلات تحقیقاتی در این زمینه وقوع تعداد کم قدرت فوق روانی است. آنچه در سال های اخیر در این زمینه رخ داده است، مسیر جدیدی است که متا – آنالیز (Meta – Analysis) نامیده می شود. این راه جدید نتایج بسیار متفاوت حاصل از مطالعات فرا روان شناختی را جمع آوری نموده و از نظر آماری نتایج قابل توجهی ، از آن استخراج نموده است هنگامی که این نتایج جمع آوری شد بطور شگفت آوری میزان وقوع برخی از توانایی های فوق طبیعی و ESP نشان داده شد برخی از این نتایج ( آزمون های متا – آنالیز ) نتیجه تحقیقات در دانشگاه مهندسی پرینستون ( PEAR) (Princeton Engineeriny Anomalies) روی جنبه های فوق طبیعی است. این آزمایشات میکروسایکوکنیزیز (Micro-PK) توسط رابرت جان وراجر نلسون انجام شده است اما قابل ذکر اینکه وقوع حرکت روانی اجسام در افراد نادراست ولی امکان پذیر می باشد. . حالا اگر احساس میکنید پتانسیل این استعدادها در شما وجود دارد و میتوانید زودتر از دیگران این استعدادهای خودرا شکوفا نمائید بد نیست حس ششم خودتان را محک بزنید. تست ESP که در زیر آمده میتواند محک مناسبی برای شناخت این حس در شما باشدو برای تقویت این نیروها در کلاس هیپنوتیزم نیز شرکت کنید. پرسشنامه ESP )سنجش مقدماتی نیروی خارق العاده شما( در این پرسشنامه 12 سوال ساده از حس ششم وجود دارد . وقتی با دقت به آنها پاسخ می دهید می توانید تا حدودی حدس بزنید از چه میزان نیروی خارق العاده و فوق روانی برخوردارید؟ سوال 1: وقتی تلفن زنگ می زند؛ الف- گاهی می دانم یا حس می کنم پشت تلفن چه کسی است. ب- اغلب حدس می زنم پشت تلفن چه کسی است. ج- هرگز حدس نمی زنم ممکن است چه کسی باشد. سوال 2: وقتی در سر کار عصبانی یا پریشان می شوم ؛ الف- کارم را به احتی انجام می دهم و مسئله یا مشکلی پیش نمی آید. ب- غالبا متوجه می شوم که دستگاهی عیب و نقصی پیدا کرده است. ج- همیشه می فهم دقیقا کدام دستگاه خراب است یاکجای کار میلنگد. سوال 3 : وقتی در هنگام رانندگی در یک شهر یا مسیر نا آشنا و غریب راه را گم می کنم ؛ الف- فورا ماشین را نگه می دارم و به نقشه شهر رجوع می کنم ب- مسیری را که حدس می زنم برای حرکت انتخاب می کنم . ج- بطور غریزی و نا خود آگاه مسیری را که احساس می کنم در پیش می گیرم و مستقیما به هدف می رسم سوال 4: من شخصی هستم که ؛ الف- در یک مهمانی بسیار پرشور و نشاط و گل وسط مسهمانی هستم. ب- دوست دارم ابراز عقیده کنم اما نه چندان افراطی . ج- ترجیح می دهم به مشورت و نظر دیگران عمل کنم سوال 5: زمانیکه هیچ چیز بر وفق مراد من نیست ؛ الف- عقب نشینی می کنم و افسرده و غمگین می شوم. ب- نگران و ناراحت می شوم اما امید دارم ج- سعی می کنم از مشکلات دوری جویم و به همه چیز خوش بین باقی بمانم. سوال 6: موقع بازی تخته نرد ( یا منچ) که در آن شانس حرف اول را می زند ؛ الف- ضمن آنکه دقت می کنم اما بی خیال هستم. ب- خود را کاملا خوش شانس احساس می کنم. ج- دست به خطر می زنم ، اهل ریسکم و متوجه می شوم که تاس ، بنا به میل خودم تحت تاثیر قرار گرفته است. سوال 7: زمانیکه من برای اولین بار کسی را ملاقات می کنم ؛ الف- فوری شخصیت اورا ارزیابی می کنم ب- حدس می زنم که چگونه فردی باشد. ج- قضاوت و داوری را به بعد موکول می کنم . سوال 8: آنطور که من هستم ؛ الف- فکرم منطقی و نظام مند است. ب- ایده های تازه و جدید دارم . ج- بینهایت خلاق و هنرمند هستم. سوال 9: در ارتباط با تولد بچه جدید و نوزاد ؛ الف- مراقبت از بچه رابه فرد دیگری واگذار می کنم ب- درست زمانی بیدار می شوم که نوزاد نیاز به خوردن دارد. ج- می دانم چه زمانی کودک سرگشته و ناراحت است و جلوتر می فهمم و عکس ا لعمل نشان میدهم . سوال 10 : زمانیکه می خوابم ؛ الف- خواب های رنگی ( متنوع) می بینم . ب- هرگز خواب نمی بینم . ج-اغلب خواب من، واقع ؛ اتفاق می افتد و به حقیقت می پیوندد. سوال 11: در ارتباط با نیروی خارق العاده (ESP) ؛ الف- در ارتباط با وجود نیرو های خارق العاده (ESP) ، دید بازی دارم. ب- چنین نیرو هائی را بعنوان حقیقت محض می پذیرم ج- فکر می کنم چنین چیزهائی بی معنی است. سوال 12 : وقتیکه به توده ای از ابرها در آسمان خیره می شوم؛ الف- ابرها را به شکل صورت هایی می بینم ب- تصاویر متغییر و عوض شده می بینم . ج- فقط ابر می بینم . پاسخنامه و نتایج ESP تست 12 سوالی Craig Hamilton – parker برای جواب اول 3امتیاز ، جواب دوم 2 امتیاز ، جواب سوم 1 امتیاز نمره 12 تا 20 : ضعیف :شما راه طولانی در پیش دارید و ذهنتان تاحدودی از نیروی ESP برخوردار است . نمره 20تا 28 : متوسط: بد نیست . شما احتما لا دارای نیروی ESP هستید. نمره 28 تا 36 : عالی آلفای ذهنی-بتا-الفا-تتا-دلتا آلفای ذهنی حتماً اسم آلفای ذهنی را شنیده اید. شاید هم تکنیکهای آن را انجام می دهید. آلفا پایه و اساس روشها است که ما می توانیم به قدرت نیروی ناخودآگاه دست یابیم. بیشتر افراد که در زمینه های مختلف موفقیتهایی را داشته اند یا دارند از این تکنیک، به صورت خودآگاه و ناخودآگاه استفاده می کنند. یکی از راههای بررسی مغز انسان و فعالیتهای آن اندازه گیری و ثبت فعالیتهای الکتریکی مغز است که به آن الکتروآنسفالوگرافی می گویند. این تکنیک، فعالیتهایی را که در سطح قشر مغز یعنی کورتکس انجام می‌گیرد را ثبت می‌کند. در این روش الکترودهایی را در نقاط معین و مختلف جمجمه وصل می‌کنند. شدت الکتریکی مغز کم است و توسط تقویت کننده هایی تشدید و بر روی کاغذ ثبت می‌گردند. تکنیک اندازه گیری امواج مغز الکتروآنسفالوگراف بسیار ساده ولی بسیار مؤثر در درک پدیده های طبیعی مغز و حالتهای مختلف آگاهی می باشد. امواج مغزی را بر اساس فرکانس آنها نامگذاری می‌کنند. که به ترتیب عبارتند از: بتا، آلفا، تتا و دلتا. امواج بتا اولین موج است و فرکانس آن بیشتر از 13 هرتز در ثانیه یا نوسان در ثانیه است. در حالت بیداری امواج مغز در حالت بتا است. هنگام تمرکز، توجه و دقت؛ تفکر و حل مساله؛ مذاکره، راه رفتن و یا رانندگی فرکانس امواج مغزی در محدوده بتا می‌باشد. هرچه قدر کارها با آرامش بیشتری صورت گیرد امواج در قسمتهای پایینی قرار می گیرد و چنانچه همراه با هیجان شدید و یا استرس باشد امواج مغزی بالا می رود و گاهی اوقات تا 60 نوسان در ثانیه هم خواهد رسید. امواج بتا: هنگامی که چشمان ما باز می شود در محدوده بتا هستیم. بسیاری از داروهای آرام بخش امواج بتا را افزایش می دهند و برعکس آرامش ظاهری، فعالیت مغز را افزایش می‌دهد. در ضمن هنگامی که افراد از داروهای آرام بخش استفاده می‌کنند خواب عمیق و آرام ندارند و به همین دلیل با وجود استراحت شبانه باز هم کم انرژی و خسته می باشند. امواج بتا دندانه ای شال و نامرتب هستند. ٢-امواج آلفا: هنگامی که چشم ها بسته می‌شود؛ در افراد بالغ عضلات شل و چشم ها ریلکس هستند ولی هنوز نسبت به محیط آگاهی دارد امواج مغزی بین 12-8 نوسان در ثانیه قرار می گیرد که به آن آلفا می گویند. هنگامی که مغز در حالت آرامش و استراحت باشد و مغز اطلاعات بینایی را پردازش نمی‌‌کند امواج آلفا نمایان می‌گردد. امواج بتا در جلو سر قابل اندازه گیری هستند و امواج آلفا در قسمت پس سر قابل اندازه گیری می‌باشند. هنگامی که در حالت ریلکسیشن قرار می‌گیریم یا مراقبه انجام می‌دهیم ریتم امواج مغزی در حالت آلفا قرار دارد. هر چه قدر به آرامش فکری و جسمی بیشتری فرو رویم در سطح عمقی تری از آلفا قرار می‌گیریم. امواج آلفا به شکل دوکی شکل و منظم هستند و امواج مغز در هر دو نیمکره قابل اندازه گیری می‌باشند. در استراحت معمولی بعد از بستن چشمها هماهنگی بین دو نیمکره کم است و با بستن چشمها در حالت آلفا هماهنگی بین دو نیمکره راست و چپ زیاد می‌شود. با وارد شدن به حالت خواب طبیعی امواج آلفا ناپدید و امواج دیگری به نام تتا که از کیفیت و فرکانس پایین تری برخوردار هستند نمایان می‌شود. امواج تتا ٣- امواج تتا بین 8-4 می باشند.در کودکان تا سن 13 سالگی در حالت بیداری هم دیده می‌شوند. ولی در بزرگسالان پس از وارد شدن به خواب ظاهر می‌گردد. در بعضی از مراقبه های عمیق همانند تکنیک آدمک مغزی این امواج نمایان می‌شوند. این امواج در ناحیه گیجگاهی ظاهر می‌شود. ۴- امواج دلتا فرکانس این امواج 4-5/0 نوسان در ثانیه است. در خواب بسیار عمیق و نوزادان دیده می‌شود. آلفا در سنین کودکی ظاهر می‌گردد و امواج بتا در بزرگسالان دیده می‌شوند. همانگونه که گفته شد امواجی هستند در قسمت پس سری که قابل اندازه‌گیری هستند و نشانگر وضعیت خاصی از آگاهی یا فعالیت مغزی است. در این زمان نیمکره سمت چپ مغز فعالیتی را از خود نشان نمی‌دهد. نیمکره سمت چپ زمانیکه امواج تتا هستند یا بیدار هستیم نمایانگر هستند. تمام داده هایی که وارد مغز می‌شود در حالت امواج بتا پردازش می‌شوند و آنچه را بخواهد وارد نیمکره سمت راست می‌کند. نیمکره سمت راست همان ناخودآگاه است و بیشتر مربوط به احساسات و عواطف می‌باشد. هنگامی که وارد حالت آلفا می‌شویم اطلاعاتی که وارد مغز می‌شود بدون پردازش نیمکره چپ وارد مغز می‌شود. به همین دلیل یکی از بهترین وضعیتهایی که می‌توان جهت تلقین به خود استفاده کرد و یا در یادگیریهای علمی یا نظری ذهنی یا فنی از آن استفاده کرد تکنیک وارد شدن به حالت آلفا می باشد. حالت آلفا پایه و دروازه ورود به سمت نیروهای برتر یا ناخودآگاه است و حالت مشترک در بین تمام قبایل و ادیان جهت دعا و ارتباط با دنیای ماوراء می‌باشد. بنابراین اگر می‌خواهید از راه میان‌بر استفاده کنید می‌توانید از تکنیکهای آلفا بهره ببرید. حالت آلفا وضعیت هوشیاری مضاعف است یعنی در این حالت ما از هوشیاری بیشتری برخوردار هستیم و آنچه را فکر می کنیم واضح تر و روشن تر برایمان نمایان می‌گردد و بهتر می‌توانیم ببینیم؛ فکر کنیم و بیندیشیم. این حالت، حالت بیهوشی نیست بعضی آن را بیهوشی و عدم ارتباط با محیط می‌دانند. در این وضعیت تمرکز بیشتر می‌شود به همین دلیل از آن برای یادگیری استفاده می‌کنند و به همین دلیل زمانیکه چشمان شما بسته می‌شود شما وارد حالت آلفا شده‌اید. بدون شک در این حالت با کنترل ذهن و تکنیکهای تجسم خلاق می‌توانید تصاویر ذهنی را مرتب و منظم کنید. وضعیت آلفا زمانی مؤثر است و ارزش دارد که شما بر روی خودتان کنترل داشته باشید و چنانچه کنترل خود را از دست بدهید و به خواب بروید یا اینکه هیچ صدایی را نشنوید ارزش استفاده کردن و کاربرد را نخواهد داشت. بنابراین هنگامی که از تکنیکهای آلفا استفاده می‌کنید؛ اعتماد کنید و در هر وضعیتی که هستید به جای عمیق تر کردن یا اینکه دنبال وضعیت دیگری باشید یا اینکه فردی شما را وارد این وضعیت کند؛ به استفاده از تکنیک بپردازید. چنانچه شما وارد حالت آلفا هم نشده باشید استفاده از تکنیکها و روشهای مربوط به آن شما را وارد حالت هوشیاری مضاعف خواهد کرد. اگر جزء افرادی هستید که شک دارید برای ارضاء کردن خودتان می‌توانید از تکنیک سؤال کردن از ناخودآگاه که در قسمت پاندول گفته شده است استفاده کنید. چگونه وارد حالت آلفا شویم؟ هنگامی که چشم بسته شود ما وارد حالت آلفا می‌شویم. در این حالت هر چه قدر بدن شل تر و رها تر باشد؛ عمیق تر می‌گردد. بعضی از افراد از شمارش معکوس استفاده می‌کنند. مطمئن‌ترین این روشها انجام تکنیکهای ریلکسیشن می‌باشد. مخصوصا ریلکسیشن پیش رونده و تدریجی یکی از روشهایی است که شما را مطمئناً وارد این حالت خواهد کرد. می‌توانید از تکنیکهای هیپنوتیزم هم کمک بگیرید. من در مقاله یادگیری خلاق و آلفای ذهنی از ترکیبی از این روشها استفاده کرده‌ام و فرد می‌تواند در یک هفته و به راحتی وارد این حالت گردد و با شرطی کردن خود در دفعات آتی خیلی سریعتر وارد این مرحله گردد. خصوصیات وارد شدن به حالت آلفا در حالت آلفا تمرکز بیشتر است و قدرت تلقین پذیری افزایش می‌یابد؛ قدرت تجسم‌ها افزایش می‌یابد؛ تصاویر ذهنی روشن‌تر و واقعی‌تر به نظر می‌رسند، بنابراین از این موقعیت جهت تمرینات ذهنی و یادگیری بیشترین استفاده را می‌توان نمود. تکنیک آلفا یک روش میانبر است ولی روش میانبر به تنهایی مفید نمی‌باشد. اگر شما نقشه ای بسیار دقیق داشته باشید؛ خود به خود به هدف و مقصود نمی‌‌رسید؛ بلکه باید از آن نقشه استفاده کنید و با تلاش و پیروی از نقشه به هدف و مقصدی که می‌خواهید برسید. تکنیک آلفا هم همین گونه است. صرف وارد شدن به آلفا و یا داشتن سی‌دی های آن شما را موفق نخواهد کرد. پیروی از تکنیکهای آن و تلاش و پشت‌کار‌تان شما را موفق خواهد نمود. وضعیت آلفا به دلیل خصوصیتی که ذکر شد یکی از بهترین روشها جهت یادگیری و تغییر رفتار می‌باشد. شما می‌توانید تلقینهایی را به قسمت ناخودآگاه انجام دهید و از اثرات آن استفاده کنید. از این روش می‌توانید جهت ایجاد آرامش یا برطرف کردن یک خصوصیت و عادت ناپسند استفاده نمود. قدرت وضعیت آلفا نامحدود است. بوعلی سینا به افراد توصیه می‌کند که ظهرها قیلوله کنند. قیلوله، خوابیدن و چرت زدن ظهر است که امواج آلفا تولید می‌شود. وارد شدن به حالت آلفا به خودی خود شفا بخش است و هماهنگی بین امواج مغزی نیمکره سمت چپ و راست مغز را ایجاد می‌کند. قرار گرفتن در این حالت آرامش؛ خلاقیت؛ هماهنگی ؛ ثبات شخصیت؛ دور شدن از عادات زشت و ناپسند را موجب می‌شود. سری برنامه های تمرین تجسم خلاق همه در وضعیت آلفا تهیه شده‌اند. علاوه بر اینکه فرد در وضعیت آلفا قرار می‌گیرد تکنیکهای تجسم خلاق را تجربه خواهند کرد. البته در روشهای آدمک مغزی؛ امواج در حالت تتا قرار می‌گیرند. که از کیفیت بالاتر و هماهنگ تری برخوردار می‌باشد. در حالت تتا خصوصیت‌های وضعیت آلفا تشدید می‌شود. یادگیری در آلفا چگونه است؟ بعضی از افراد معتقدند که ما در خواب چیزهای زیادی یاد می‌گیریم و اسمشان را یادگیری در خواب گذاشته‌اند. من منکر آن نخواهم بود ولی تاکنون کسی را ندیده‌ام که توانسته باشد در وضعیت خواب طبیعی چیزی بیاموزد! اما تکنیکی را که هم اکنون می‌گویم بر روی هزاران نفر تاکنون پیاده کرده‌ام که این افراد توانسته‌اند به راحتی از این تکنیک استفاده کنند و علاوه بر این خود را در وضعیت آلفا قرار دهند و از نحوه یادگیری آن هم سود ببرند. اگر یادتان باشد در قسمت یادگیری ذکر شد که اوج یادگیری 50 الی55 دقیقه می‌باشد و پس از آن باید تغییری ایجاد شود. مغز باید استراحتی کند تا بتواند همان کیفیت قبلی یادگیری را داشته باشد. ما دو نوع یادگیری داریم: یادگیری فعال(active)؛ یادگیری غیر فعال(passive) در نوع یادگیری فعال ما تغییری در آنچه یادگرفته‌ایم می‌دهیم و در یادگیری غیر فعال فقط آنرا ذخیره می‌کنیم. در نوع اول یادگیری بسیار عمیق است و در نوع دوم یادگیری سطحی می‌باشد و زود فراموش می‌گردد. نوع یادگیری که در موقعیت آلفا پیشنهاد می‌دهیم نوع فعال(active) است. اگر تصورتان از یادگیری در آلفا این است که شما باید با چشمان بسته بخوانید یا اینکه در وضعیت آلفا قرار بگیرید و مطالبی را بخوانید باید بگویم که اشتباه کرده اید. سوء تفاهمی ایجاد شده است. منظور از یادگیری در آلفا مرور کردن مطالبی است که قبلاً خوانده‌اید. شما پس از اینکه 50 دقیقه درس خواندید باید تغییری در وضعیتتان بدهید تا مغز استراحت کند. بهتر است با استفاده از تکنیکهای یادگیری و آلفای ذهنی وارد این موقعیت شوید و مطالبی که خوانده‌اید را مجدداً مرور کنید. سعی کنید تصاویر آنها را ببینید؛ کلمات را رنگی ببینید و جدولها و حتی اینکه جملات کجای صفحه نوشته شده بودند را در ذهنتان به تصویر بکشید. در ذهنتان پس از اینکه در موقعیت آلفا قرار گرفتید به صورت ذهنی کتاب را ورق بزنید و بخوانید. اگر مطالبی را فراموش کردید پس از اینکه از وضعیت آلفا خارج شدید آن مطلب را مجدداً مطالعه کنید و در زمان دیگر که وارد این موقعیت شدید آنرا مرور کنید. وارد شدن به موقعیت آلفا و مرور مطالب درسی نباید بیش از 15 -10 دقیقه طول بکشد. چنانچه بیشتر طول بکشد نتیجه معکوس خواهید گرفت. یادتان باشد در این موقعیت نباید بخوابید. باید هوشیار باشید و صداها را بشنوید تا بتوانید از قدرت ذهن در جهت هدف و یادگیریتان استفاده کنید. یادگیری به این صورت از نوع فعال (active) است چون شما مجدداً آنرا تغییر می‌دهید و به ذهنتان می‌آورید. بعضی‌ها می‌گویند اگر شما مطالبی را که آموخته‌اید برای دیگری درس بدهید مدت زمان بیشتری در ذهن می‌ماند؛ این نوع یادگیری هم یادگیری فعال است و کاملاً صحیح می‌باشد. به همین دلیل معلمان دلسوز به بچه ها توصیه می‌کنند که گروه های کوچک تشکیل بدهند و با یکدیگر درس بخوانند و برای همدیگر تدریس کنند. روش یادگیری در آلفا کامل‌تر است؛ شما نه تنها در موقعیت آلفا و هوشیاری مضاعف قرار می‌گیرید بلکه تصور می‌کنید گروهی نشسته‌اند و شما برایشان درس می‌دهید. همان گونه که گفته شد مغز نمی‌تواند بین تخیل و واقعیت تفاوت بگذارد و آنرا قبول می‌کند. با استفاده از تکنیک آلفا شما می‌توانید در 6 ساعت، 5 ساعت خواندن مفید و مؤثر داشته باشید. بعضی از دانشجویان که درسهای سخت دارند از دانشجویان گروه پزشکی گرفته تا دانشجویان برق و ریاضی، می‌توانند مطالبی را که مدتها پیش خوانده‌اند را با این روش مجدداً به خاطر آورند. مثلاً شما اگر چند سال پیش مطلبی را خوانده‌اید و حالا فراموش کرده‌اید می‌توانید در زمانی بسیار سریع آنرا در حالت آلفا مرور کنید و از قدرت ناخودآگاهتان که تمام مطالب را با تمام جزئیات برای شما ذخیره کرده بهره ببرید. این تکنیک به تنهایی جادو نمی‌کند بلکه اگر در دستان فردی با پشتکار خوب قرار گیرد و تلاش کندمعجزه میکند خلسه یا ریلکسیشن خلسه حالت خاصی از آگاهی میباشد که بدن در این حالت در خواب عمیق (ریلکسیشن) فرو رفته ولی ذهن کاملاً آگاه و بیدار میباشد.و اتفاقات دور و بر خود را درک میکند. بعبارت دیگرخلسه حالتی بین خواب و بیداری است که امواج ذهنی در شرایط آلفا قرار میگیرند و تلقین پذیری انسان افزایش می یابد. در حالت خلسه انسان در: 1- آرامش قرار میگیرد.2- توجه از امور عادی جدا میشود.3- آگاهی و تمرکز بیشتر میشود.4- حواس پنجگانه فیزیکی تضعیف میشود. 5- حواس برتر هویدا و تقویت میشود.6- ضمیر خودآگاه کنار رفته و ضمیر ناخودآگاه پدیدار میگردد.7- در این حال امواج فکری انسان در سطح آلفا قرار می گیرد و تلقین پذیری انسان بیشتر میشود. بنابراین مناسب است که در حالت خلسه از تلقین استفاده نمود تا تاثیرات بیشتری به همراه داشته باشد. باید توجه داشت که خلسه از نظر کیفیت به دو نوع مثبت و منفی تقسیم بندی میشود باید خلسه منفی را شناخت و اگر پیش آمد از خلسه خارج شد. ویژگیهای خلسه مثبت:1- تنفس آرام و عمیق است.2- ضربان قلب طبیعی است. 3- شخص احساس آرامش و رهایی دارد.در حالی که در خلسه منفی تنفس تند و سطحی است و شخص حالت اظطراب و تنش دارد.در زندگی روزمره حالت هایی پیش می آید که مشابه خلسه می باشند باید در این شرایط و موقعیت ها به خود تلقین مثبت نمود. حالت های مشابه خلسه: 1- مواقعی که در حال استراحت هستید 2- زمانی که خیلی خوشحال یا خیلی ناراحت هستید. 3- لحظاتی قبل از این که به خواب بروید 4- بلافاصله بعد از بیدار شدن 5- قرار گرفتن در مکانهایی که جزء اهداف شما است. 6- در موقع بیماری، حوادث لحظات قبل از بخواب رفتن و بلافاصله بعد از بیدار شدن یک خلسه طبیعی عالی، مثبت، عمیق و بسیار سودمند و مفید میباشد. این دو نوبت خلسه بسیار ارزشمند میباشد و میتوان از آن در جهت تغییر در عادات و رفتار و نیز تصحیح باورهای ذهنی غلط در سطح ناخودآگاه استفاده نمود. بنابراین برای افزایش تمرکز و تقویت حافظه شما باید از این دو نوبت خلسه طبیعی استفاده نمایید. خلسه فی نفسه مفید می¬باشد بدین معنی که اگر شما در حالت خلسه قرار بگیرید و تلقین هم نکنید، صرف قرار گرفتن در خلسه برای سلامتی جسم و ذهن و تقویت تمرکز مفید میباشد. پدیده های جدید همواره به دید شک و تردید نگریسته شده و به سختی مورد پذیرش واقع می شوند به خصوص اگر که آنها در زمره مسائل ذهنی و روانی قرار بگیرند. اصوات هماهنگ کننده مغز و فرکانس های دو گوشی نیز از این قاعده مستثنی نیستند، خوشبختانه از آنجای که وضع ظاهری این پدیده با صوت، فرکانس و امواج مغزی سر و کار دارد مورد توجه جوامع علمی قرار گرفته و هم اکنون ده ها موسسه در آمریکا و اروپا در این زمینه فعالیت می کنند. مقالات و کتب علمی متعددی در مورد آن نگارش یافته و نتایج به دست آمده توسط کاربران نیز همگی تایید کننده اثرات مثبت ان در پرورش مهارت های ذهنی می باشد چگونگی تاثیر اصوات هماهنگ کننده مغز الگوهای امواج مغزی: الکترو آنسفالوگراف دستگاهی است که فعالیت الکتریکی مغز را نشان می دهد . آزمایشگاه های متعددی در سراسر جهان با این وسیل مطالعات و تجربیات زیادی برای درک بهتر 4 الگوی اصلی امواج مغزی ( بتا ، آلفا ، تتا ، دلتا) انجام داده اند. هر فرکانس دارای ویژگی مشخص می باشد و حالت مشخصی از آگاهی را ایجاد می کند. امواج بتا (14 سیکل در ثانیه و بالاتر) نشان دهنده وضعیت بیداری عادی و هنگامی که توجه فرد متوجه جهان خارج می باشد.امواج آلفا (13-8 سیکل در ثانیه) در زمان خیال پردازی و مدیتیشن سبک هنگامی که چشمها بسته هستند. امواج تتا (7- 4 سیکل در ثانیه) در هنگام خواب و مدیتیشن عمیق.امواج دلتا (3-5/0 سیکل در ثانیه) در هنگام خواب عمیق و مدیتیشن های بسیار عمیق رخ می دهند.مطالعات انجام شده نشان دهنده آن است که ارتعاشات ناشی از اصوات ریتمیک تاثیر عمیقی روی فعالیت مغز دارند. ریتم های ملایم و ضربان دار نیز به طریق متشابهی عمل می کنند. در صورتی که فرکانس های مورد نظر با کامپیوتر تولید شوند بسیار دقیق و یکنواخت بوده و می توانند برای ایجاد حالت های مطلوب مغزی استفاده شوند. این حالت بسیار شبیه تنظیم کردن یک رادیو روی ایستگاه مشخصی می باشد. با تکنولوزی اصوات هماهنگ کننده مغزی می توانیم آگاهی خود را روی دامنه وسیعی از وضعیت های مغزی تنظیم کنیم: هوشیاری، تمرکز، توجه، ریلکسیشن، تجسم، خلاقیت، مدیتیشن، خواب عمیق، تقویت حافظه،و...مانند امواج صوتی مغز ارتعاشات مخصوص به خود را داشته و از آنها جهت ارتباط با قسمتهای دیگر بافت عصبی و بخش های مختلف بدن استفاده می کند. شمن ها از اصوات ریتمیک متناوب تولید شده توسط طبل برای انتقال آگاهی و سفرهای خارج از کالبد به جهان های درون استفاده می کنند. راهبان تبتی با استفاده از مانترا های ریتمیک و یکنواخت برای ورود به وضعیت های مدیتیشن عمیق استفاده می کنند، اثرات مشابهی در شنوندگان این مانتراها مشاهده شده است. دستگاه EEG با اندازه گیری پالس های حاصله از نرون ها که بر حسب سیکل بر ثانیه بیان می شود امواج مختلف مغزی را تشخیص می دهد همانطور که ذکر شد امواج بتا در حد فاصل 40-13 قرار داشته و با تمرکز بالا و هوشیاری توسعه یافته مرتبط می باشند، برخی از دانشمندان عقیده دارند که فرکانس بتای 40 هرتز کلید ادراک می باشد.امواج آلفا در حدود 12-7 قرار گرفته و با ریلکسیشن عمیق مرتبط می باشد ولی نه یک مدیتیشن کامل، درآلفا ما شروع به دستیابی به ثروت عظیم خلاقیت می کنیم که درست در زیر سطح هوشیاری آگاه ما قرار گرفته است. آلفا در حقیقت دروازه ورود به وضعیت هاب عمیق تر آگاهی می باشد، همچنین آلفا محل فرکانسی است که به عنوان فرکانس رزونانس میدان الکترومغناتیسی زمین شناخته می شودتتا در حد فاصل 7-4 هرتز قرار داشته و ناحیه شگفت آوری است که می توانیم آن را مورد مکاشفه قرار دهیم تتا به عنوان وضعیت سایه روشن آگاهی نیز شناخته می شود. به طور معمول ما به صورت خیلی گذرا در هنگام برخاستن از خواب (دلتا عمیق) و با هنگام فرو رفتن در خواب آن را تجربه می کنیم. در رویاهای بیداری ، تصاویر زنده لحظه ای در مقابل چشم ذهنی در وضعیت تتا رخ می دهد و در این حالت ما مستعد دریافت اطلاعات ماورای وضعیت عادی آگاهیمان هستیم. همچنین تتا دروازه ای برای یادگیری و حافظه شناخته شده است. مدیتیشن تتا باعث افزایش خلاقیت، تقویت قدرت یادگیری، کاهش استرس و بیدار شدن قدرت اشراق و توانایی های دیگری در زمینه ادراک فراحسی می شود. امواج دلتا در حدود 4-0 هرتز قرار می گیرند، دلتا با خواب عمیق مرتبط می باشد. علائه بر این فرکانس های خاصی در محدوده دلتا باعث ترشح هورمون رشد که در بهبود بیماری ها و ترمیم بافت ها موثر است می شوند، این امر توضیح دهنده ضرورت یک خواب آسوده و عمیق در فرآیند بهبود امراض می باشد. دستور العمل ها و تذکرات جهت پرواز روح دستور العمل ها و تذکرات جهت پرواز روح شرایط پرواز روح : 1- مکان : مکان انجام تمرین باید کاملاً آرام باشد و البته نیمه تاریک و حتی الامکان درمکانی تمرین کنیم که انرژی مثبت داشته باشد. و به دور از صداهای مزاحم باشد 2- زمان : بهترین زمان برای تمرین سحرگاه می‌باشد در نیمه اول ماه قمری از اول تا پانزدهم ماه تمرینات تأثیر بیشتری می‌گذارد در حالتی که قمر در موضع عقرب میباشد تمرین نکنید ( به تقویم نجومی مراجعه کنید.) در شب هایی که بُعد انرژی بسیار بالا است تمرینات جواب بیشتری می‌دهد. ٣- بو : رایحه ملایم و خوشبو ایجاد آرامش می‌کند مثل بوی (عود ، کندر و …) 4- وضعیت خود شخص:بنا به تجربیات شخصی اینجانب علی موسائی نکات زیر در نتیجه دادن بهتر تمرینات تاثیر گزار هستند. لباس : باید لباس راحت و تمیز بپوشد و در صورت دسترسی لباس کاملاً سفید باشد. طهارت : قبل از انجام تمرین باید با طهارت کامل بود. انجام غسل و وضو بسیار اثرگذار می‌باشد. غذا : استفاده از روش گیاهخواری و ترک حیوانی می تواند تأثیر بسزایی در تمرینات بگذارد. و نا گفته نماند که کمتر بخورید و همیشه دو ساعت بعد از تناول غذا تمرین کنید. مصرف گوشت و البته غذاهای مصنوعی مثل همبرگر، سوسیس و … تأثیر منفی در تمرینات می‌گذارد. ۵- ذکر : تکرار بعضی از اذکار و آیات میتواند بسیار کمک کننده باشد. از ذکر « یا باسط » قبل از تمرین به تعداد ۷۲ مرتبه استفاده کنید. 6- رو به قبله تمرین کنید. 7- بعد از هر تمرین بابت نتیجه حاصله خداوند را سپاسگزاری کنید. 8- هرگز در موقع خستگی، گرسنگی و شکم پری، تمرین نکنید. 9- با اطمینان و اعتماد به نفس تمرین کنید. و مطمئن باشید که شما توانایی انجام کارهای ماورائی را دارید. 10- تصور در کار شما خیلی مهم است پس تصور پرواز روح را مرتباً در ذهنتان به هنگام تمرین و قبل از تمرین مرور کنید. تمرینات پرواز روح تمرین اول : ابتدا خود را اینگونه وارد یک حالت خلسه مفید کنید. (Relaxation) -1بدن را رها کرده به پشت در یک جای نرم و راحت دراز بکشید و با توجه و تمرکز روی صدای دم و بازدم تنفس نسبتاً‌عمیقی بکشید. (۳ دقیقه) در اینجا چشمها را میبندیم و به وسط دو ابرو خیره میشویم (نقطه چاکرای آجنا) -2 در مرحله دوم تمرین نفس عمیق را رها کرده و از عدد ۴۰ در ذهن معکوس به سمت عدد ۱ می شماریم و با خود می‌گوئیم : با هر عدد که پایین میایم ، بدنم رها ، شَل ، سنگین ، خواب آلوده ، و آرام می‌شود. -3در مرحله سوم بدن خود را تصور می‌کنیم ابتدا به پاها نگاه کرده ( البته در تصویر ذهنی) و در ذهن خود مجسم می‌کنیم که پاهایمان کم کم پف می‌کند و بزرگ و بزرگ تر می‌شود در این مرحله همین که این تصور را داشته باشیم خود به خود پاهایمان حالتی مثل پف کردن و سنگینی می‌گیرد. این تجسم را به شکم، سینه، دست ها و کل بدن انتقال می‌دهیم. با انجام صحیح این سه مرحله حالتی مثل سنگینی ، آرامش، رهایی، راحتی، خواب آلودگی، پف کردن دست ها یا پاها، مور مور شدن بدن و … به ما دست می‌دهد که از نشانه های خلسه های مثبت می‌باشد. (در نتیجه فعال شدن سیستم عصبی پاراسمپاتیک می‌باشد.) حالا بعد از انجام این سه مرحله آماده انجام تمرین پرواز روح می‌باشیم. بدن خود را کاملاً در حالی که به پشت دراز کشیده‌ایم تجسم می‌کنیم. توجه و تمرکز را معطوف فاصله بین نوک بینی و سقف محل تمرین می‌نماییم ، در ذهن تصور می‌کنیم که کم کم فاصله بین نوک بینی ما و سقف اتاق کمتر و کمتر می‌شود آرام آرام نوک بینی به سقف اتاق می‌رسد بدن ما بالا و بالاتر می‌رود (با انجام مرتب و منظم این تمرین حالتهای خوبی از پرواز روح را تجربه می‌کنیم.) خوب حالا نوبت به این رسیده که خیلی خوب و کامل از این حالت خارج شویم و به حالت طبیعی و معمولی خود برگردیم پس با ۵ شماره از این حالت خارج می‌شویم. یک کاملاً خارج میشوم، دو کاملاَ به حالت عادی بر می‌گردم، سه با شنیدن شماره پنج خیلی راحت از این حالت خارج می‌شوم و چشم‌هایم را باز می‌کنم،‌ چهار و پنج کاملاً از تمرین خارج شده‌ام. تذکر : توجه داشته باشید خیلی آرام آرام چشم ها را باز کنید و یک دفعه از جایتان تکان نخورید زیرا حداقلش ممکن است دچار سردرد شوید. قبل از پایان هر تمرین این سه جمله را حتماً‌ تکرار کنید : ۱ -تمرین بسیار خوبی داشتم. ۲ -شاداب، سلامت، پر حس و پر انرژی هستم. ۳ -در دفعات بعد خیلی سریعتر، عمیق تر و بهتر وارد حالت خلسه می‌شوم و تجربه بهتری از پرواز روح نصیبم می‌شود. تمرین دوم : خود را وارد یک خلسه خوب و عمیق می‌کنیم. بعد از آن تصور می‌کنیم که یک طناب از سقف به سمت پائین آویزان شده و ما در حالی که به پشت دراز کشیده‌ایم طناب را با هر دو دست محکم می‌گیریم و می کشیم و کم کم کاملاً‌ به سقف می‌رسیم، اگر این تمرین را خوب انجام دهید آرام آرام متوجه حالتی خاص مثل سبکی، رهایی،‌ بی‌وزنی در بدن خود می‌شوید که بعد از انجام تمرینات مرتب و منظم با رعایت شرایط گفته شده به پرواز روح می‌رسید تمرین سوم : ابتدا روی یک مبل راحت وارد یک خلسه مفید و مثبت می‌شویم (درحالی که روی مبل لم داده‌ایم) بعد تصور می‌کنیم که آرام آرام از مبل جدا شده و کاملاً صاف روی مبل قرار گرفته‌ایم (به حالت نشسته). یعنی از حالت لم دادن خارج شده و بدن کاملاً صاف کمی به سمت جلو آمده. انجام چند باره این تمرین باعث فعال شدن استعداد پرواز روح در انسان می‌گردد. آنگاه خیلی راحت با ۵ شماره از این حالت خارج می‌شویم. کلام آخـر خواننده عزیز و گرامی که علاقه‌مند به سیر در علوم ماورایی هستید، توجه داشته باشید که تمام این تمرینات و در واقع هدف از نوشتن این مطالب، رسیدن به خودشناسی می‌باشد که البته منجر به خداشناسی و معرفت هر چه بیشتر به خالق روح شود، تکنیکهای مراقبه خروج روح تکنیک مراقبه شماره ( 1)در حالیکه چشمانتان را بسته اید چند دقیقه را صرف ریلکس کردن تمام بدن کنید سپس کره چشمتان رابه سمت بالا بچرخانید تا جاییکه کشش و فشار اندکی را در ماهیچه های اطراف چشمتان احساس کنید.سپس دید درونی خود را بر صفحه سیاه درون متمرکز کنید.سعی کنید در این مرحله به خواب نروید بلکه همچنان توجه تان را در همین حالت متمرکز کنید .هرگاه که ذهنتان منحرف شد و به موضوع دیگری پرداخت خیلی ساده آن را بازگردانید ودوباره آغاز کنید.به صدای سوت ضعیف در بالای سرتان گوش کنید وتوجه ثانویه خود را به گوش دادن به آن معطوف سازید. تجسم کنید که سوت مذکور مانند جریانی از امواج است که از پایین کالبد فیزیکی تان به بالا حرکت کرده و از قسمت بالای سرتان خارج میشود. اجازه دهید تااین سوت دید درونی تان را بطور کاملا طبیعی به بالا ببرد. به آرامی تمرکز دید درونی تان بر سیاهی صفحه درون را متوقف کنید.اگر این کار را مدت بیشتری انجام دهید از به خواب رفتن شما جلوگیری می کند. در عوض فقط هشیاری جنبی و خفیفی را در اطراف چشم سوم خود در درون پیشانی حقظ کنید تا به این ترتیب صفحه سیاه را همچنان نزدیک به نقطه دید درونی تان نگه دارید. سرانجام در حالتی نا منتظر و بی خبر به خواب خواهید رفت.اگر احساس خفیفی از سوزش و گزگز یا احساس کشیدگی در قسمت بالای سرتان بوجود امد بسیار عالی است. اگر هم این اتفاق نیفتاد اشکالی ندارد.اگر باعث این احساس در سرتان شوید و توجه ثانویه خود را در آن نقطه از سرتان معطوف دارید آنگاه پس از به خواب رفتن احتمال خارج شدن از کالبد اندکی بیشتر خواهد شد.سخت ترین قسمت این تکنیک هنگامی است که حدودا یک ساعت و نیم از آغاز آن بگذرد. در این هنگام است که موج فریبنده و اغوا کننده ای از خستگی ذهنی و جسمانی در سراسر کالبدفیزیکی ایجاد می شود و استقامت و اراده ذهنی را شدیدا به مبارزه می طلبد. تسلیم شدن به این موج وسوسه انگیز از خستگی و به خواب رفتن معمولا هر گونه احتمال برای خارج شدن آگاهانه از کالبد را تا حد صفر کاهش می دهد.سعی کنید تا از نظر ذهنی بر این موج از خستگی فائق شوید و به مراقبه خود ادامه دهید در این مرحله با گذشت هر لحظه شانس و احتمال سفر خروج از کالبد با خود آگاهی بسیار خوب به تدریج افزایش می یابد. تکنیک مراقبه شماره (2) شکل ساده تری از تکنیک مراقبه شماره (1) این است که سی الی چهل و پنج دقیقه اول که در آن چشمها را رو به بالا چرخانده و نگه می داریم و تمرکزدیددرونی را بر صفحه سیاه حذف می کنیم ادامه این تکنیک یعنی تکنیک شماره (2)دقیقا مشابه به تکنیک شماره (1) است.مزیت تکنیک مراقبه (2) این است که فرد را نسبت به تکنیک اول از نظر ذهنی و جسمانی کمتر خسته می کند. تکنیک مراقبه شماره (3) این تکنیک در واقع همان تکنیک آسان و ساده ای است که چندین سال است که از آن استفاده می کنیم یعنی گوش سپردن به صدای سوت موجود در بالای سرمان.پس از بیدار شدن از خواب در اواسط شب دوباره به رختخواب می رویم و در حالیکه به پشت می خوابیم مدت چند دقیقه تمام کالبدمان را ریلکس می کنیم و هنگامیکه صدای سوت ضعیف در درون سرمان قابل شنیدن می شود تمام توجهمان را بر گوش سپردن به آن متمرکز می کنیم. حدودا پانزده یا سی دقیقه بعد از آن بر روی شکم خوابیده و به حالت همیشگی خود در هنگام خواب باز می گردیم و به گوش سپردن به سوت مذکور ادامه می دهیم تا اینکه به تدریج در حالتی بی خبر به خواب برویم .هنگامیکه می توانیم ریلکس بمانیم و عواطفمان را به حداقل برسانیم این تکنیک به راحتی برایمان عمل می کند.تغییر کوچک اما بسیار سودمندی که به این روش اضافه کردم این بود که پیوسته از نظر ذهنی به خودمان یادآوری کنیم که همچنان به سوت موجود در بالای سرمان گوش دهیم . هنگامیکه این کار را انجام نمی دهیم خیلی زود تمام ماجرا را فراموش می کنیم. از تکنیک خارج می شویم و به خواب می رویم. تکنیک مراقبه شماره ( 4)پس از بیدار شدن در اواسط شب دوباره به رختخواب می رویم و به حالت همیشگی خود می خوابیم و توجه اولیه و عمده خود را بر شل کردن و ریلکس کردن عضلات اطراف شقیقه هایمان یعنی حدودا از وسط ابرو تا دو سانتی متر بالای گوش متمرکز می کنیم . در حالیکه توجه عمده خود را بر شل کردن این عضلات معطوف می کنیم توجه ثانویه خود را به ریلکس کردن عضلات اطراف چشمها و اطراف ابروهایمان متمرکز می کنیم و همچنین به صدای سوت موجود در بالای سرمان گوش می دهیم . گاهی اوقات این سوت را به صورت جریانی از انرژی تجسم می کنیم که از پایین به بالای کالبد فیزیکی مان در جریان است و از عضلات اطراف شقیقه هایمان عبور می کند و همچنین تصور می کنیم که این سوت به ریلکس کردن عضلات اطراف شقیقه هایمان کمک می کند.این تکنیک مراقبه ممکن است برای بعضی از افراد مبتدی در سفر روح و یا افرادی که در آینده مسافر روح خواهند شد دشوار باشد. نقطه ضعف عمده تکنیک مذکور این است که در برابر دو احساس مشکل آفرین یعنی احساس انتظار و تشویش بسیار حساس و آسیب پذیر است.هنگامیکه این دواحساس آزارنده مستمر و دائم شوند آنگاه ریلکس کردن و شل نگهداشتن کامل عضلات اطراف شقیقه ها بسیار دشوار می شود. تکنیک مراقبه شماره (5) تکنیک مراقبه ۵ همراه با زمزمه کردن و ذکر کلمه ای مقدس است . در حالیکه به پشت می خوابیم چشمهایمان را می بندیم بدنمان را ریلکس می کنیم و به آرامی و باملایمت شروع به زمزمه پیوسته کلمه ای مقدس می کنیم.کلمات متعددی را میتوان استفاده کرد ولی من از ذکر یا باسط استفاده میکنیم. یاباسط یکی از نامهای خداوند می باشد و ذکر آن بسیار آسان است. پس از اینکه نفس عمیقی می کشیم با صدای بلند و با حالتی کشیده و طولانی و با ملایمت کلمه یاباسط را زمزمه می کنیم .در حالیکه به آرامی نفسمان را بیرون می دهیم هر حرف را جداگانه تلفظ می کنیم و به یکدیگر می چسبانیم . سپس نفس کوتاهی می کشیم و آنگاه نفس عمیق دیگری کشیده و دوباره این زمزمه را آغاز می کنیم. به تدریج متوجه می شویم که بهترین راه برای ریلکس ماندن کامل و به خواب رفتن در هنگام ذکر گفتن این است که تصور کنیم صدایمان در سراسر بدنمان بخصوص در دستها و مچ دستها و پاها و مچ پاهایمان ارتعاش پیدا می کند . هنگامیکه توجهمان را عمدتا بر این احساس گزگزدر حال ارتعاش متمرکز می کنیم راحت تر می توانیم در حال ذکر گفتن به خواب برویم.یکی از مزیتهای تکینک مذکور این است که ذکر گفتن با صدای بلند از پریشانی و منحرف شدن ذهن جلوگیری می کند. معمولا ذکر گفتن بی صدا در درون از منحرف شدن ذهن جلوگیری نمی کند ولی طبق آنچه که من تجربه کردم ذکر گفتن با صدای بلند و با حالتی ملایم این کار را انجام می دهد. تکنیک مراقبه شماره (6) این تکنیک با قدرت تجسم عمل می کند.پس از اینکه چند دقیقه را صرف ریلکس کردن بدنم می کردم این احساس را در خود تجسم می کردم که هم اکنون از سفری خارج از کالبد به کالبد فیزیکی ام بازگشته ام . احساس مذکور احساسی از گزگزشدن و مور مور شدن در سراسر بدن است مانند مواقعی که موجی از سرما از سراسر بدن عبور می کند.این احساس را به ویژه با متمرکز کردن توجهم بر احساس گزگزشدن در دستها و مچ دستها و پاها و مچ پاها یم می توانستم در خودم بوجود آورم.دلیل موثر بودن تکنیک مذکور این است که با بوجود آوردن احساس گزگزی که پس از بازگشت به کالبد فیزیکی تولید می شود در واقع می توان سطح ارتعاش کالبد فیزیکی را به تدریج بالا برد تا جائیکه کالبد درونی بتواند کالبد خارجی و غالب ما شود. آموزش پرواز روح (فرافکنی) آموزش پرواز روح (فرافکنی) ابتدا شرایط لازم:مکان:مکان باید ساکت و آرام باشد. تمام مزاحمت‌های صوتی را حذف کنید. رادیو و تلویزیون را خاموش کنید. تلفن را قطع نمایید. به دیگران در مورد تمرین خود توضیح داده، از آنها بخواهید با سکوت خود، با شما همکاری کنند.یک موزیک ملایم و بدون کلام پخش کنید، تا مزاحمت‌های صوتی جزیی در آن گم شود. این موزیک به آرامش شما نیز کمک می‌کند و زمان تمرین شما را تنظیم می‌نماید. همچنین بعد از چند جلسه، شما با صدای موزیک شرطی می‌شوید. این باعث می‌شود در تمرینات بعد راحت‌تر و سریع‌تر به نتیجه مطلوب برسید و نتایج موفق‌تری کسب نمایید. در و پنجره‌ها را ببندید تا مزاحمت‌های صوتی از بیرون وارد نشود. خود را برای پذیرش مزاحمت‌های صوتی ناگهانی آماده کنید. بدین ترتیب که به خود بگویید: مزاحمت‌های صوتی ناگهانی و احتمالی برای من به راحتی قابل تحمل است. مکان بهتر است که نیمه تاریک و یا تاریک باشد. وجود نور، خود نوعی محرک و عامل مزاحم می‌باشد. تمام لامپ‌ها را خاموش کنید. پرده‌ها را کامل بکشید و اجازه دهید مکان تمرین در تاریکی فرو رود. اگر تاریکی کامل را نمی‌پسندید، یک لامپ کم‌نور روشن کنید و طوری قرار بگیرید که نور آن مستقیم به چشمان شما نتابد. اگر این لامپ کم‌نور به رنگ سبز یا آبی باشد بهتر است.دمای محیط باید متعادل و مطلوب باشد. اگر دمای محیط گرم یا سرد باشد، باعث اختلال در تمرکز شما خواهد شد. هیچگونه بوی محرک، مهیج یا مزاحمی در محیط نباشد. البته برخی از انواع عطرها می‌تواند تأثیر مفید داشته باشد. برای مثال روشن کردن عود مفید است. این سنت در هندوستان بسیار رایج است. ممکن است شما به صورت ذاتی از یک عطر خوشتان بیاید و بوی آن به شما آرامش بدهد. می‌توانید از این عطر در هنگام تمرین استفاده کنید. وجود بوهای نامطبوع و مشمئز کننده می‌تواند مضر باشد.زمان:بهترین زمان برای تمرین سحرگاه و یا اول صبح می‌باشد، به شرط آنکه قبل از آن به اندازه کافی و لازم خوابیده و استراحت کرده باشید. انجام تمرین‌ها، شب قبل از خواب مشروط بر آنکه خستگی مفرط در وجود شما نباشد نیز امکان‌پذیر است. البته در صورت فراهم بودن سایر شرایط شما می‌توانید در هر زمان که تمایل داشته باشید تمرین کنید. مدت زمان تمرین برای مبتدیان به طور متوسط نیم ساعت می‌باشد. البته چند دقیقه کم یا زیاد شدن آن اشکالی ندارد. ولی تمرین‌های طولانی برای اینگونه افراد به هیچ عنوان توصیه نمی‌شود. نتیجه‌ی تمرین هر چه که باشد (موفق یا ناموفق) نباید زمان تمرین بیشتر از مقدار ذکر شده باشد.وضعیت جسم:جواهرات، ساعت و امثال آن را که در تماس با پوست بدن هستند، از خود دور کنید. وجود یا عدم وجود عینک روی چشمان شما بستگی به عادت و راحتی شما دارد، هر طور که راحت هستید همان طور عمل کنید. لباس‌های تنگ و ضمخت را از تن خارج نموده، به جای آن لباس راحت و گشاد بپوشید، تا هیچگونه فشاری توسط لباس به جسم شما وارد نشود. نیازی به برهنه بودن نیست و بهتر است که لباس و پوشش به همان صورت مذکور داشته باشید. بهتر است قبل از تمرین دوش بگیرید یا حداقل دست و پا و صورت خود را بشویید. حتماً قبل از تمرین روده و مثانه خود را تخلیه نمایید.برای تمرین می‌توانید روی صندلی نشسته و یا روی زمین دراز بکشید. اگر از حالت اول استفاده می‌کنید، یک مبل راحت و پشت بلند انتخاب کنید. روی آن بنشینید، کف هر دو پا را به طور کامل روی زمین بگذارید و سر و گردن را بر روی پشتی صندلی رها کنید؛ طوری که سر معلق در هوا نباشد. در مجموع وضعیت بدن شما روی صندلی به گونه‌ای باشد که در تمام بدن احساس راحتی کنید و هیچ یک از عضلات تحت فشار و یا انقباض نباشد. در صورتی که برای تمرین روی زمین دراز می‌کشید، حتماً یک زیرانداز نرم و مناسب (پتو یا تشک) پهن نمایید. روی تخت و خوشخواب نیز می‌توانید تمرین کنید. استفاده یا عدم استفاده از بالش به خود شما بستگی دارد. هرطور که راحت هستید همان طور عمل کنید. برای تمرین به روش خوابیده باید به پشت دراز بکشید، پاها را به اندازه عرض شانه‌ها باز نمایید، دست‌ها را با کمی فاصله در کنار بدن قرار دهید. در هنگام تمرین‌های فرافکنی بهتر است که چشم، بسته باشد. با بسته شدن چشم، ارتباط با دنیای فیزیکی قطع می‌شود و می‌توانید تمرکز بهتری داشته باشید. انسان از طریق حواس پنج‌گانه ادراکات محیط فیزیکی را دریافت کرده، با اطراف ارتباط می‌گیرد. بخش اعظم ارتباط ما با محیط اطراف از طریق چشم‌ها می‌باشد. همچنین بیشترین تحریکات فیزیکی نیز از طریق حس بینایی وارد می‌شود. پس با بستن چشم‌ها بخش عمده‌ی ارتباطهای ما با عالم فیزیک قطع می‌گردد و جلو ورود بسیاری از تحریکات فیزیکی که عامل مزاحم می‌باشد، گرفته می‌‌شود.تنفس:در شروع تمرینات انجام تنفس عمیق و شکمی همراه با حضور آگاهی می‌تواند بسیار مفید باشد. اینگونه تنفس‌ها سریعاً انسان را به آرامش می‌رساند. تنفس عمیق شکمی طی چهار مرحله انجام می‌شود. مرحله اول، دم عمیق است که طی آن با یک دم عمیق، ریه را به‌طور کامل پر از هوا می‌کنید. مرحله دوم، حبس و نگه‌داشتن هوای ورودی به منظور تبادل کامل اکسیژن و دی‌اکسیدکربن می‌باشد. در صورتی که هوای ورودی را چند لحظه در ریه حبس کنید، از اکسیژن آن به طور کامل و بهینه استفاده می‌شود. مرحله سوم، بازدم عمیق است که طی آن تمام هوای ریه تا آنجا که مقدور باشد، تخلیه می‌گردد. البته تخلیه‌ی کامل ریه از لحاظ فیزیولوژیک امکان‌پذیر نمی‌باشد. در مرحله چهارم، چند لحظه به ریه استراحت ‌دهید و سپس تنفس بعدی آغاز شود. در حالت معمولی عموماً نفس کشیدنهای انسان سطحی می‌باشد، در نتیجه هوای قابل توجهی وارد ریه نمی‌شود. از آنجا که همان مقدار کم هوای ورودی نیز سریعاً تخلیه می‌گردد، اکسیژن موجود در آن به طور کامل مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. تنفس‌های عمیق شکمی به شرط همراه بودن با حضور آگاهی اثرات آرامش‌بخش خواهد داشت. بدین ترتیب که در هنگام تنفس عمیق باید آگاهی، توجه و حضور ذهن بر یکی از این موارد باشد: عمل دم و بازدم (هوای ورودی و خروجی)، داخل حفره‌های بینی، نوک بینی، پیشانی (چشم سوم) ، پشت حلق (زیر مغز)، چهار سانتی‌متر زیر ناف (روی شکم) و شمارش دم و بازدم.حضور آگاهی بر عمل تنفس علاوه بر آرام کردن بدن باعث سکون بخشیدن به ذهن، ایجاد حالت درونی مناسب و افزایش کارایی تمرین‌ها می‌گردد. نفس‌های عمیق باعث افـزایش انرژی بدن، افـزایش سطح سلامت، تمدد اعصاب، تسلـط بر افکار و احساسات، بالا رفتن قدرت تمرکز و ایجاد نیروی روحی می‌گردد. برای استفاده بهتر از نیروی تنفس و آرامش حاصل از آن می‌توانید همزمان با نفس‌های عمیق یک توده‌ی ابرمانند انرژی‌زا و نورانی را در چند سانتی‌متری صورت خود مجسم کنید و با هر عمل دم بخشی از آن را وارد وجودتان کنید. این تجسم نیز بسیار آرام‌بخش خواهد بود و سبب رهایی شما خواهد شد. رها‌سازی جسم:رها سازی جسم به معنای ایجاد انبساط در عضله‌ها و رها شدن آنها از انقباض‌ها و تنش‌ها می‌باشد. برای این منظور می‌توانید به ترتیب با بخش‌های مختلف بدن خود و عضله‌های مربوطه به آن بخش صحبت نموده، از آنها بخواهید که آرام شوند. شاید این موضوع به نظر شما عجیب بیاید، ولی مطمئن باشید که سیستم عصبی، پیام شما را به آن بخش از بدن می‌رساند و آن بخش آرام و رها می‌شود. برای مثال می‌توانید بگویید: کف پای راست من! لطفاً آرام و رها باش.روش دیگر برای رهاسازی این است که اول توجه خود را به پاها معطوف می‌کنید. اگر در این اندام احساس گرفتگی، انقباض یا درد دارید، آن را با استفاده از قدرت تجسم به سمت زمین هدایت کرده و از کف پا به زمین منتقل نمایید. و بدین ترتیب آن را از خود دور کنید. سپس توجه خود را به روی تنه (شکم، سینه، کمر و شانه‌ها) برده، در صورتی که گرفتگی، درد و انقباضی دارد، با قدرت تجسم آن را به سمت پاها هدایت کنید و سپس به زمین منتقل نمایید. در مرحله بعد همین کار را با دست‌ها و در مرحله‌ی آخر با سر و گردن انجام دهید. بدین ترتیب تمام گرفتگی‌ها، انقباض‌ها، دردها، تنش‌ها و اضطراب‌ها از جسم شما به زمین منتقل می‌گردد؛ زمین ظرفیت بالایی برای دریافت و هضم این موارد دارد.روش دیگر برای رهاسازی جسم حضور و حرکت آگاهی در بخش‌های مختلف جسم می‌باشد. صرف این عمل باعث رهاسازی بدن می‌گردد. در این روش، وقتی آگاهی بر یک بخش از بدن متمرکز می‌شود به سایر بخش‌ها توجهی ندارد. برای مثال توجه خود را بر کف پاها متمرکز کرده، برای چند لحظه آگاهی خود را در این بخش نگه‌ دارید. در این حالت به سایر بخش‌های بدن توجهی نداشته باشید. این عمل باعث احساس آرامش در کف پا می‌شود. سپس آگاهی و توجه را به روی پا ببرید و چند لحظه نگه ‌دارید. در این حالت نیز از سایر بخش‌های بدن غافل ‌باشید و بدین ترتیب در روی پا نیز احساس آرامش کنید. همین کار را به ترتیب با تمام بدن تا فرق سر انجام دهید تا تمام بدن ریلکس و رها گردد. رهاسازی ذهن:رهاسازی ذهن، پس از رهاسازی جسم صورت می‌گیرد. برای این منظور ابتدا تمام ورودی‌های ذهن را باز گذارید و اجازه دهید تا تمام افکار وارد شوند. در این حالت پس از چند لحظه این افکار خودشان ذهن را ترک خواهند کرد و شما نیز آنها را بدرقه کنید. اگر ورودی‌های ذهن را ببندید و بخواهید با تلاش جلوی ورود افکار را بگیرید، نتیجه معکوس می‌دهد. چون فشار زیاد افکار پشت درهای بسته‌ی ذهن سبب ایجاد مزاحمت و اختلال در رهاسازی ذهن و تمرکز فکر می‌گردد. در طول تمرین‌های اولیه، ذهن از مسیر اصلی تمرین‌ها به کرات منحرف می‌شود، ولی هر بار آن را با نرمی و لطافت بر موضوع تمرین باز گردانید. هرگز برای این کار از خشونت استفاده نکنید.شیوه‌ی دیگر برای رهاسازی ذهن یادآوری و یا تجسم یک منظره زیبا می‌باشد. بدین ترتیب که یکی از مناظر زیبایی را که قبلاً دیده‌اید در ذهن یادآوری ‌کنید و یا با استفاده از قدرت تجسم خلاق تصویر یک منظره‌ی زیبا را در ذهن خود مجسم ‌کنید. این منظره می‌تواند یک پارک، یک باغ، ساحل دریا، کوه، دشت، جنگل و… باشد. در این حالت تمام بخش‌های آن منظره را در ذهن خود ببینید. رنگ‌های مختلف و اجزای تصویر را به خوبی ببینید. صدای آن محیط را بشنوید. بوی آن محیط را استشمام کنید. با تمام وجود در آن محیط قرار ‌بگیرید و آن را احساس و ادراک کنید. اجازه دهید پرنده‌ی ذهن شما در این محیط زیبا به پرواز درآید و آرامش و رهایی را تجربه کند
برچسب ها متا فیزیک , چاکرا ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 21
  • بازدید سال : 209
  • بازدید کلی : 15,890